این‌جا به هر که دل‌بدهی، دور می‌شود؛
یوسف همیشه فکرِ زلیخای دیگری‌ست...
_امید صباغ‌نو
        

          داستان گروهی از نوجوانان که در جنگلی سوخته با اشباح روبرو می‌شوند. آن‌ها باید با استفاده از شجاعت و هوش خود، با این اشباح مقابله کنند و رازهای جنگل را کشف کنند."اشباح جنگل سوخته" یک رمان ترسناک و ماجراجویانه است که با فضاسازی قوی و داستانی پر از تعلیق، خواننده را درگیر یک ماجرای هیجان‌انگیز و نفس‌گیر می‌کند.
        

          داستان کتاب «اشباح جنگل سوخته» در شهری نزدیک به یک جنگل روی می‌دهد. جنگلی که بخاطر منافع عده‌ای سودجو دچار آتش‌سوزی عمدی شده است. اهالی این روستا به‌قدری با جنگل احساس نزدیکی و دوستی دارند که نام کودکانشان را از نام درختان جنگل وام گرفته‌اند. نام‌هایی چون بلوط، توسکا، افرا، نارون و ...

داستان بر زندگی دختری به نام بلوط متمرکز است. بلوط که مادرش را از دست داده است رابطه عاطفی عمیقی با خانواده عمویش دارد و در اختلاف نظر بین پدر و عمویش (درباره شوم بودن یا نبودن جغدها) دچار سردرگمی می‌شود. به باور پدر بلوط، جنگل در اثر نفرین آتش گرفته و بیماری بلوط هم ناشی از شومی جغدی است که در چشمان بلوط خیره شده است. بلوط ابتدا با پدرش هم‌عقیده بود اما ...
        

          کتاب «اشباح جنگل سوخته» پر از رمز و راز بود و فضای تاریکی داشت که آدمو درگیر می‌کرد. سبک نوشتن نویسنده قوی و متفاوت بود و شخصیت‌ها خیلی واقعی به نظر می‌رسیدن. بعضی جاها حس ترس داشتم، ولی همون ترس باعث می‌شد بیشتر بخوام بدونم چی می‌شه.
        

          شروع خوبی نداشت ولی ادامه داستان خوب بود. داستان کوتاهی بود و از ویژگی‌های خوبش این بود که قابل باور بود. بعضی شخصیت‌ها خیلی جالب نبود مثل دیاکو، پدر بلوط و شکارچی تپل.
        

          یک جنگل سوخته و هزار معما! مهدی رجبی نویسنده‌ی آثار ادبی برای نوجوانان در کتاب صوتی اشباح جنگل سوخته ماجرای متفاوتی برای تعریف کردن دارد. در نزدیکی محل زندگی دختر نوجوانی به نام بلوط، جنگلی وجود دارد؛ اما نه یک جنگل معمولی. بیشتر درختان این جنگل سوخته یا خشک شده‌اند. ماجرا مربوط به سال‌ها قبل است؛ زمانی که درختان جنگل به آتش گرفتار شدند. تلاش‌های بلوط برای سر در آوردن از راز این جنگل بی‌نتیجه می‌ماند. برای همین نیز او خود تصمیم می‌گیرد معمای داستان را حل کند.
        

          در نزدیکی شهر بلوط، جنگلی وجود دارد که سال‌ها پیش در آتش سوخته است. این جنگل برای مردم شهر اهمیت زیادی دارد و حتی نام درختان را روی فرزندانشان می‌گذارند. بلوط کنجکاو است بداند چه اتفاقی برای جنگل افتاده و چرا نفرین شده است. او در این جستجو با دو برادر به نام آکو و آرش روبرو می‌شود. مردم درباره آکو شایعاتی دارند و او را با اشباح مرتبط می‌دانند، زیرا بعد از گم شدن در جنگل و دیدن اشباح، تمام موهایش سفید شده است. بلوط تصمیم می‌گیرد پرده از این رازها بردارد و حقیقت ماجرای جنگل سوخته را کشف کند.