سفرت به خیر، اما...: سه روز با رهبر در سفر به استان زنجان سفرت به خیر، اما...: سه روز با رهبر در سفر به استان زنجان محمدرضا بایرامی 3.7 7 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 11 خواهم خواند 0 ناشر موسسه انتشارات قدیانی شابک 9789645362025 تعداد صفحات 224 تاریخ انتشار 1391/9/8 توضیحات کتاب سفرت به خیر، اما...: سه روز با رهبر در سفر به استان زنجان، نویسنده محمدرضا بایرامی. سفرنامه دهه 2000 میلادی ادبیات ایران یادداشتها محبوبترین جدید ترین محمدقائم خانی 1402/3/25 . رکن دیگر انقلاب اسلامی، توجّه به کرامت انسان است. جامعهای که در یک مجموعه جغرافیایی و سیاسی زندگی میکند، کرامتش اقتضا میکند که آزاد و مستقل باشد و استعداد او شکوفا شود؛ بر سرنوشت خود مسلّط باشد؛ مورد تحقیر و اهانت قرار نگیرد و شخصیت ذاتی او بروز کند. این چیزی بود که در طول دوران حکومتهای استبدادی و سپس حکومت وابسته پهلوی نادیده گرفته شده بود. حکومتهای استبدادی گاهی خدمات بزرگی هم از قبیل فتوحات و عمران و آبادی به ملت کردهاند؛ اما بزرگترین ارزش انسانی هر انسان را که عبارت است از آزادی، اختیار، استقلال و در اختیار داشتن سرنوشت خویش، از ملت ایران گرفته بودند. این طبیعتِ همه حکومتهای دیکتاتوری است. عزیزان من! این سخن نو - توحید، کرامت انسان و عدالت اجتماعی - در دنیا جا باز کرد؛ اینها سه رکن اصلی است. ما باید همه عقبماندگیهای خود را در این سه رکن، عقبماندگی بدانیم. هرچه شخصیت و رفتار ما مسؤولان از رفتار توحیدی فاصله بگیرد و احترام ما به زندگی، شخصیت، هویّت و عزّت مردم کاهش پیدا کند و به هر مقدار که شکافهای طبقاتی علاج نشود و عدالت اجتماعی به معنای حقیقی در کشور دنبال نگردد، این عقبماندگی است. باید همه تلاش ما این باشد که عقبماندگیها را جبران کنیم؛ فضای جامعه هم باید اینچنین باشد. دود از کلهام بلند شد. اگر مواردی از این دست، به پلیس مربوط نمیشد، پس چه کسی باید رسیدگی میکرد؟ لابد باید دزدها و خلافکارهایی را که دوستانشان را به خوبی میشناختند، اجیر میکردیم برای پیدا کردن دزدها! یعنی دزدی در پی دزد؟! نمیخواستم برگردم به خانه. از همان جا به کلانتری محله زنگ زدم. ابتدا از کل قضیه اظهار بیاطلاعی کردند و بعد گفتند بله آن قضیه پیرزنه را میگویی؟... بله آن به ما مربوط نمیشود. - ببینید آقای محترم، شما دارید مرا سر میدوانید و خودتان هم این را میدانید. اولاً جادهای که میگویید، جادهای است مشترک بین دو شهر و دو منطقه، ثانیاً محل شروع جرم در همین خرابشدهی خودمان بوده که ظاهراً شماها مسئول آن هستید... من مایلم در مسافرتهایی که به همه نقاط کشور میکنم، ذهنهای جوان و شفّاف نسل نوی کشورمان را به نقاط برجستهای که در آن منطقه و شهر وجود داشته و دارد، متوجّه کنم. در اینجا هم مایلم جوانان زنجانی - که یقیناً با تاریخ شهر خودشان کم و بیش آشنا هستند - به افتخارات برجسته منطقه و استان خود ببالند. این موضوع، درست نقطهی مقابل نقشهای است که دشمنان ملت ایران در خصوص افکار عمومی مردم و جوانان ما طرّاحی کردهاند. برای جوان زنجانی بسیار حائز اهمیت است که بداند شهر و منطقه او از دیر باز منطقهای فرهنگی و دارای رشد علمی و اخلاقی بوده است. شما در تاریخ، برجستگان علمی و فرهنگی در فلسفه، فقه و ریاضی دارید که از این سرزمین برخاستهاند و یکی از معروفترین آنها «شیخ شهابالدین سهروردی» - شیخ اشراق - است که به عنوان یک فیلسوف و متفکّر برجسته اسلامی، نام درخشانش در همه دایرةالمعارفهای دنیا ثبت شده است. البته غیر از «شیخ اشراق» شخصیتهای برجستهی متعدّد دیگری را نیز در زمینههای علمی و هنری از این استان و منطقه داشتهاید که میتوانید نام آنها را بهصورت برجسته در طومار معارف ایرانی و اسلامی مشاهده کنید. محلاتی که تحت سیطره بنیاد مستضعفان هستند، دهدارهای قدیمی را به یاد میآورند که قدرت بیحساب داشتند. از وجه تسمیه بنیاد، هیچ نشانی در محله نمییابی و همین است که شگفتزدهات میکند. اگر در مورد ملک استعلامی پیش بیاید، بنیاد برای یک جواب ساده دادن، مبلغ هنگفتی – دو میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان- طلب میکند و اگر این مبلغ را نپردازی، حاضر نمیشود جواب نامه را بدهد و وقتی میگویی بر اساس چه قانونی این پول را طلب کرده یا میگیرید، میگویند ما این محله را آباد کردهایم و به واسطه وجود ماست که اینجا میتوانید زندگی کنید و باید این پول را بپردازید. نهادهای رسمی هم بنیاد را به عنوان شهرداری میشناسند و اگر بنیاد نامهای را امضا نکند، هیچ کاری نمیتوانی بکنی. جالب اینجاست که همین بنیادی که وظایف شهرداری را تسخیر کرده، برای جمعآوری زباله از در منازل، ماهانه مبلغی را دریافت میکند. 0 0