معرفی کتاب مرد نخستین: (زندگی نامه ی داستانی پروفسور سید محمود حسابی) اثر محمود اکبرزاده

مرد نخستین: (زندگی نامه ی داستانی پروفسور سید محمود حسابی)

مرد نخستین: (زندگی نامه ی داستانی پروفسور سید محمود حسابی)

4.1
11 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

6

شابک
9789644717338
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1398/4/24

توضیحات

        شاید کسانی که در آن روز گرم بهاری، شیرینی تولدش را می‌خورند، نمی‌دانستند که نام او قرار است روزی در کنار همه کارهای ماندگارش، جاودانه شود. در اولین روزهای اسفند سال ۱۲۸۱، درچهار راه معزالسلطنه تهران و در خانواده‌ای برجسته و سر‌شناس، کودکی به دنیا آمد که از‌‌ همان ابتدا، دوروبری‌هایش را از هوش و استعداد سرشارش به تحیر وا می‌داشت. کودکی که بعد‌ها در عرصه سیاست و علم و فرهنگ، مرد بزرگی شد که حالا قهرمان کتاب محمود حکیم‌زاده است. نویسنده سرگذشت دکتر محمود حسابی را از روزهای کودکی آغاز می‌کند. روزگاری که پدرش او و خانواده‌اش را درپی رسیدن به زندگی بهتر، در فقر و تنگدستی در بیروت‌‌ رها می‌کند و به ایران می‌رود. اما محمود، از‌‌ همان ابتدا در مسیر آموختن قدم می‌گذارد و مدارج ترقی را پله پله طی می‌کند. شاید بتوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب «مرد نخستین» را توصیف حالات و عواطف دکتر حسابی در کنار عقاید علمی و سیاسی‌اش دانست. توصیفاتی که این زندگینامه را به ساختار داستانی نزدیک‌تر می‌کند و علاوه بر نمایش وجوه دیگری از یک شخصیت برجسته علمی، کتاب را از افتادن در دام تاریخ نگاری صرف می‌رهاند. کتاب شامل بخش‌هایی جذاب از ارتباط دکتر حسابی با دانشجویان ایرانی، دیدارش با شاه و همچنین ملاقات با آلبرت انیشتین در سال ۱۳۲۵ است که یکی از فصل‌های جذاب کتاب را شکل داده است. نمای میانی: محمود اکبرزاده از معدود نویسندگان آشنا با شیوه‌های مدرن داستان‌نویسی و سبک‌های جدید روایی در ادبیات است که افزون بر مباحث تئوریک در حیطه عمل نیز نمونه‌های موفقی از خود به یادگار گذاشته است. وی از سال‌ها پیش به امر آموزش نویسندگی اشتغال داشته است و تاکنون کارگاه‌های داستان‌نویسی موفقی با مدیریت او در سطح کشور برگزار شده که غالبا بر آشنایی با متدهای صحیح داستان‌نویسی مدرن متمرکز بوده است. نمای دور:صمد فرخی (پژوهشگر فیزیک و مولف): بنده از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ افتخار شاگردی استاد حسابی را داشتم و پس از فارغ‌التحصیلی افتخار همکاری با وی را یافتم که سایه این افتخار تا سال ۱۳۷۱ بر سرم گسترده بود. زیبا‌ترین و ارزنده‌ترین لحظه‌های ما زمان حضور ایشان بود، زمانی که گرهی در کار می‌افتاد و استاد با گشاده‌رویی خاص خود مشکلات را برطرف می‌ساخت. دکتر حسابی علم و دانش را توصیف ناقص و نارسای طبیعت که مخلوق صانع جهان است، می‌دانست. از این روی، به دانش نظری ارزش مطلق نمی‌داد و دیدگاه بشر را برای درک و کشف کامل حقایق کافی نمی‌شمرد. دکتر کمال‌الدین جناب (از استادان برجسته فیزیک): ما از شاگردان نسل اول استاد بودیم. او همواره گوشزد می‌کرد که اگر جامه فاخر معلمی را به تن کردید، باید هدف‌های بلندتری داشته باشید، در حفظ حقیقت کوشا باشید و از جدال با تفکر اهریمنی و اهریمنان نهراسید. مبادا به خاطر ارزش‌های پست دنیایی زبان به ستودن اهریمنان بگشایید. از کتاب:شاه از هر دوی آن‌ها دعوت به نشستن کرد. کامیل رو به محمود کرد و تعارف کرد که نخست او بنشیند. این کار تاثیر بدی روی شاه گذاشت، به گونه‌ای که دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد. رو به کامیل شمعون گفت: «البته خیلی خوشحالم که یکی از هموطنان ما در دوران نوجوانی هم‌شاگردی جناب عالی بوده، ولی در عین حال، متاسف هم هستم.» کامیل مکثی کرد و با تعجب پرسید: «متاسف! چرااعلی حضرت؟!» شاه که گویی یاد نافرمانی‌های دائمی پرفسورحسابی افتاده بود...صفحه ۷۸ از همین قلم: پرواز بر فراز ویوودینا (قدیانی) برخورد (تکا) آدم‌هایی مانند من (نقطه) حسین پیشوای انسان‌ها (حق بین) در امتداد سپیده (اطلاعات) سولماز دختر (افشار)
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مرد نخستین: (زندگی نامه ی داستانی پروفسور سید محمود حسابی)

یادداشت‌ها

          دکتر حسابی بعد از تحصیل در چند رشته دانشگاهی، مدرک دکترای فیزیک را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفتند. ایشان می‌دانستند که برای شکوفایی استعداد سرشارشان باید به دانشگاه‌های برتر دنیا بروند و می‌دانستند که آینده جذابی منتظرشان است. اما ایشان تصمیم دیگری گرفتند و به شورزار علم و دانش که همان ایران آن دوران باشد سفر کردند. جایی که دانشگاهی نبود که ایشان بخواهند در آن تحقیق کنند.

بعد از بازگشت به ایران اولین پروژه‌ای که قرار شد انجام بدهند نقشه‌برداری راه بندرلنگه به بوشهر بود. دکتر حسابی برای انجام این کار به سفری بسیار سخت در این مسیر می‌روند و یک سال و نیم طول می‌کشد تا نقشه‌برداری انجام شود. بعد از پایان پروژه تازه متوجه می‌شوند که پروژه سرکاری بوده و قصدی برای اجرای آن نیست. در واقع ایشان نه تنها از مسیر شکوفایی علمی خود باز می‌مانند و به جای کار پژوهشی در آزمایشگاه، کار یدی روی زمین را انتخاب می‌کنند؛ بلکه حتی ارزش زحمات ایشان هم شناخته نمی‌شود.

با همین روحیه جهادی مابقی زندگی این بزرگوار صرف ساختن دانشگاه، بیمارستان، مراکز علمی، سازمان انرژی اتمی، رصدخانه، کارخانه و اجرای پروژه‌های متعدد دیگر می‌شود. بعد هم که وظیفه ایجاب می‌کند وزیر فرهنگ و نماینده مجلس می‌شوند.

راهی که دکتر حسابی انتخاب کردند، برگشتن و ساختن بود ولی متاسفانه بسیاری از نخبگان امروز ما رفتن را انتخاب می‌کنند. من فکر می‌کنم دکتر حسابی بار مسئولیتی را بر دوش خود احساس می‌کردند که بسیاری از نخبگان امروز جامعه ما خود را در آن شریک نمی‌دانند. مطمئنم که همه نخبگان جامعه دوست دارند که مشکلات ایران حل شود ولی بسیاری از آنها فکر می‌کنند که دیگران وظیفه دارند این مشکلات را حل کنند.
        

0