معرفی کتاب برآشفتن گیسوی تاک اثر علی موسوی گرمارودی

برآشفتن گیسوی تاک

برآشفتن گیسوی تاک

2.8
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

شابک
9780345068996
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1393/1/1

توضیحات

        کتاب «بر آشفتن گیسوی تاک» پنجاه غزل با مضامین عرفانی، عاشقانه و مناسبتی می باشد. این سروده ها در عین تغزلی بودن، حال و هوایی عاشقانه دارند و همچنین نوعی ارتباط معنوی نیز در اشعار دیده می شود. در این کتاب همچنین آثاری وجود دارند که با موضوعات خاص یا بهانه های گوناگون سروده شده اند. از سفر هند تا نوستالژی خاطرات و زادگاه شاعر و آثاری که به بزرگان دینی مانند پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرت اما رضا (ع) سروده شده اند.
      

یادداشت‌ها

          «به نام خدا»

من از طریق ترجمه صحیفه سجادیه با استاد گرمارودی آشنا شدم و از همان زمان شیفته نثر و شعرش شدم. جوری که در زمان نوشتن این یادداشت ترجمه او از سه کتاب مقدس نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و قرآن را دارم، صحیفه را خوانده‌ام و دو کتاب دیگر را دارم می‌خوانم. همچنین مجموعه شعر‌های زیادی از ایشان دارم و همچنان هم به خرید کتاب‌هایشان ادامه می‌دهم.

این‌ها را گفتم که بدانید با گرمارودی بیگانه نیستم.

«برآشفتن گیسوی تاک» مجموعه غزل‌های ایشان است. اشعار چه از جهت زبان و چه شبکه معنایی کهن محسوب می‌شوند. زبان خراسانی دارند و فکر عراقی.
به همین خاطر من آن‌ قوت شعری‌ای که از استادی مثل ایشان انتظار داشتم را در این دفتر نیافتم. چرا که غزل‌ها از تکرار مکررات رنج می‌بردند چه در ردیف چه در قافیه و چه در معنا.
البته که بیت‌های درخشان و غزل‌های خوبی هم داشت و به همین خاطر ارزش یک‌بار خواندن دارد اما به پای نثر گرمارودی نمی‌رسد.

 با خواندن این کتاب ذهنم متوجه دو نکته شد که بیانشان را خالی از لطف ندیدم:

۱:  انحصار مضامین و ردیف و قافیه‌ در کلیشه‌های قدمایی_حداقل در این دفتر_ حتی استادی مثل گرمارودی را هم به دام انداخته. پس مشخصاً اشکال جدی و ریشه‌داری است. 
در آثار شاعران جوان هم من بیشتر دنبال فرار از این قالب‌ها یا ترکیب آن‌ها با خلاقیتی نو هستم که کم پیدا می‌شود. و اصلاً اگر نیما نبود و آن تحول بنیادین را ایجاد نمی‌کرد آیا ما همین مقدار رهایی از کلیشه را داشتیم یا نه؟

۲: شعر را باید به شدت آرام خواند و هر جزء آن را تصور کرد و اگر شعر خوبی بود بیش از یک بار خواند مثلاً همین دو بیت از شفیعی کدکنی را بدون تصور کردن  و با سرعت بخوانید:

« ای مهربان‌تر از برگ در بوسه‌های باران
بیـداری سـتـاره در چشـم جویبـاران
آیینه نگاهـت پیوند صبـح و ساحـل
لبخند گاه‌گاهت صبـح ستـاره‌بـاران»

اصلاً حق مطلب ادا نمی‌شود! نه برگ را تصور کردید که چگونه باران به آن بوسه می‌زند و نه توانستید پیوندی بین صبح و ساحل برقرار کنید. اما اگر برگردید و آرام و با طمأنینه شعر را بخوانید می‌بینید که معنا و عمق دیگری می‌گیرد که با بار دیگر خواندن بهتر هم می‌شود.

زیاده عرضی نیست.



        

18