کی فکرش رو میکرد یه روز یه انگل بره توی ذهن مردم و اونا رو تحت کنترل خودش بگیره؟
خیلی وحشتناکه که زنده باشی ولی اختیار خودت رو نداشته باشی.
این اتفاق دور از ذهن نیست، همین الآن هم یه قارچ هست که میره توی مغز مورچه ها و همین کار رو روشون انجام میده و ایده ی کتاب هم همینه، اگر اون قارچ اونقدر جهش پیدا بکنه که بتونه وارد مغز آدما هم بشه چی میشه؟
        

          قبلا هم این کتاب رو خونده بودم. قصه‌ش از این قراره که توی دنیایی که زامبی‌ها تسخیرش کردن، یک گروه از زامبی‌های با شعور هم هستن که آموزش‌پذیرن و احساسات دارن.

داستان جدیده، اما واقعا به درد نخوره. هیچ حرف خاصی برای گفتن نداره، صرفا ترسناک و چندش آوره. توی کتاب صحنه‌هایی مثل خوردن موش و گربه، تشریح مغز انسان، خورده شدن انسان و ... به وفور یافت می‌شه.

هر چی پریروز سر خوندن "ناپلئون به جنگ داعش می‌رود" دلم کوکاکولا خواست و تشنه شدم، امروز اشتهام کور شده و حالم از فکر غذا خوردن هم بد می‌شه! :|

تازه جلد دوم هم "باید" بخونم.
        

          یه کتاب خوب توی ژانر زامبی 😁
قلم نویسنده روان بود و اصلا موقع خوندن کتاب اذیت نمیشدی شخصیت های کتاب به نظرم تعداد مناسبی داشتن و هرکدومشون به اندازه نیاز توصیف شده بودن برخلاف بقیه کتابا که شخصیت اصلی دختر ممکنه توی خطر بیوفته توی این کتاب شخصیت اصلی دختر خود خطر اصلی بود 😂 
معما و سوالات زیادی وارد داستان شد که امیدوارم توی جلد ۲ به همشون پاسخ داده بشه