معرفی کتاب گفت‌وگوهای توسعه؛ روایت مقصود فراستخواه از مسأله توسعه در ایران اثر مانی کلانی

گفت‌وگوهای توسعه؛ روایت مقصود فراستخواه از مسأله توسعه در ایران

گفت‌وگوهای توسعه؛ روایت مقصود فراستخواه از مسأله توسعه در ایران

مانی کلانی و 2 نفر دیگر
4.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

ناشر
طرح نو
شابک
9789644891458
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1401/1/1

توضیحات

        در پژوهش دامنه‌دار «گفت‌و‌گوهای توسعه» کوشش بر این است تا بین صاحب‌نظران ایرانی که در حوزة توسعه بطور منظم اندیشیده و قلم‌زده‌اند، گفت‌و‌گوهایی درانداخته شود و در این مسیر، با تدوین روایت هر یک از آن‌ها از مسألة توسعه در ایران، هم به شکل‌گیری گفتمان توسعه در ایران یاری شود و هم با مدون‌نمودن و مفصل‌بندی نقادانة آثارشان، بسط و ترویج اندیشه‌ورزی مسأله‌محور و ارائة راهکار در حوزة توسعة ملی ممکن شود. بر این اساس دومین جلد حاصل از این پژوهش: «روایت مقصود» شامل بر کلیتی از دیدگاه‌های مقصود فراستخواه دربارة مسألة توسعه در ایران است. توسعه برای فراستخواه اتفاقی از جنس کاشتن بذر تا روئیدن و بالیدن گیاه است که چنین فرآیندی از رشدونمو امریست زمانبر. در ضمن از نگاه مقصود، توسعه شوقی است که نه‌تنها نطفة آن در جان جامعه شکل می‌گیرد، بلکه بالندگی و تکامل آن نیز – در بطن جامعه – آهسته و پیوسته رخ می‌دهد. در ضمن طی مسیر توسعه‌یافتگی در فرآیندی تدریجی، زمانی ممکن می‌شود که همکاری جمعی مردم و در مسیری از یادگیری اجتماعی، در عمل محقق شود که اگر ایرانیان به یکدیگر یاد ندهند و از همدیگر نیآموزند، نتیجة کار همانا سنتی ماندن ذهن و زمانة ایران و ایرانی است به‌خصوص که تحول در ذهن و زبان ایرانیان – در همکاری، گفت‌و‌گو و آموزش – عقیم می‌ماند و عقب میفتد؛ عقب میفتد از تمامی نو شدن‌ها، زرق‌و‌برق‌های روزمره و ظواهر مادی که این بی‌تناسبی زندگی درونی و بیرونی ایرانیان است که بیرون زندگی‌شان با توسعه‌ای دولتی و نفتی آباد شده ولی درون این توسعه در فقدان همکاری و آموزش، از معنا تهی شده. پس توسعه در ایران از نگاه فراستخواه طرحی ناتمام است و البته گام آخر برای تمام‌کردن این طرح ناتمام، همانا شام آخر حاکمان با توسعة آمرانه است. از طرف جامعه نیز تمام‌شدن این طرح مشروط است به گشایشی سیاسی که با دو بال حزب مشارکت‌پذیر و دانشگاه مستقل، سرانجام توسعه‌یافتگی ایران محقق خواهد شد.
      

پست‌های مرتبط به گفت‌وگوهای توسعه؛ روایت مقصود فراستخواه از مسأله توسعه در ایران

یادداشت‌ها

          سیزدهمین کتاب سال ۱۴۰۴

گفت و گوهای توسعه؛ روایت مقصود فراستخواه از مسأله توسعه در ایران
زیر نظر: محسن رنانی




این دومین کتاب از این مجموعه کتاب های گفت و گو توسعه است، کتاب هایی که به همت پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس و با همکاری نشر طرح نو با دبیری دکتر محسن رنانی به سرانجام رسیده است. 
کتاب به دو بخش اصلی تقسیم شده است، بخش ابتدای آن، ایده های اصلی مقصود فراصتخواه  که قسمت اعظم کتاب است، با زندگی نامه او آغاز می شود، او متولد سال 1335 تبریز است، مهندسی الکترونیک خوانده است و کتاب به ما می گوید که او در دانشگاه های تهران و تبریز و شهید بهشتی در رشته فلسفه و ، الهیات و برنامه ریزی توسعه و آموزش عالی به تحصیل پرداخته است (بنده هر چه سرچ کردم متوجه نشدم در چه دانشگاهی ایشان فلسفه و یا الهیات خوانده اند، پیدا نکردم!)، پدر او به گفته خودش، در خانه شان جلسات مختلف دینی برگزار می کرد، و او از کودکی با مباحث دینی آشنا بوده و کتاب های شریعتی و جلال و ... را می خوانده، در بخش زندگی نامه چیزی ننوشته ولی از قسمت هایی از کتاب که می گوید به کلوپ هایی می رفتیم و... و از شواهد و قرائن خارج از این کتاب(یکی از دوستان کتاب زندگی نامه ایشان که توسط خانم مریم برادران نوشته شده بود، می فرمود) که ایشان سابقه حزب توده ای داشته اند.
مقصود فراستخواه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تبریز جلسات هفتگی قرآن و نهج البلاغه با موضوعاتی چون دین و دموکراسی،دین در عصر حاضر،لنتظارات از نبوت، دین و اخلاق و جامعه مدنی برگزار می کرد و از افرادی چون عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، صالحی نجف آبادی، محمد علی ایازی، شیرین عبادی! دعوت می کرد که در این جلسات سخنرانی کنند!
مطالعات و تحقیقات فراستخواه را می توان در سه طبقه دسته بندی کرد:

۱_ مطالعات اجتماعی و تاریخ اندیشه
۲_مطالعات فکر دینی معاصر
۳_مطالعات علم و دانشگاه

اینها سه حوزه اصلی کارهای دکتر فراستخواه است وگرنه ایشان از هوش مصنوعی تا آینده پژوهی، کتاب دارند. او توسعه در جامعه را امری پایین به بالا می داند که این مهم به وسیله ((کنش‌گران مرزی)) صورت می پذیرد، کنشکر مرزی یکی از مهمترین نظریات دکتر فراستخواه است که آن را از نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس وام گرفته است و مضمون آن این است که در کنش توسعه ای از پایین به بالای جامعه باید افرادی باشند که نه در ساختار حاکمیت مندمج  شده باشند و نه افرادی که هم رنگ جماعت شده و فاقد هرگونه ایده باشند، باید افرادی باشند که لبه ی مرز این دو مهم حرکت کنند و باعث دیالکتیک شوند. تعریف او از توسعه همچون آمارتیا سن، توسعه بمثابه آزادی است. او اما در جلوتر آزادی را با رفاه و برابری یگانه می پندارد و در انتها می گوید باید فکر توسعه ای به وجود آورد و در ادامه نقش n.g.o ها را در توسعه یادآور می شود و از حاکمیت در انجام توسعه یافتگی ناامید است و می گوید: ((عاملان اجتماعی ما برای گشودن مسیر توسعه، لازم است خود را از شیر دولت بگیرند و بیش از این چشم به جادوی دولت نبندند.)) کتاب در ادامه از ارگانیکی بودن زمانمند توسعه در برابر توسعه ایدئولوژیک مکانیکی مبتنی بر تنفر مذهبی، سخن به میان می آورد. او معتقد است که توسعه امری ارگانیک است که نیاز به زمان دارد و در این مرحله از ایماژ سی مرغ_سیمرغ استفاده می کند، سی مرغی که به دنبال سیمرغ می گردند و برای این مهم باید تجربه کنند و ببینند و سرشان به سنگ بخورد تا به نتیجه ای درست برسند. جامعه نیز همینگونه است برای رشد توسعه ای باید زمان داشته باشد و اینجا است که نقش کنش‌گران مرزی بسیار مطرح است.اما حاکمیت با مکانیکی کردن رشد توسعه ای جامعه و با ایدئولوژیک کردن آن باعث تنفر مردم از دین می شود. او توسعه را امری ذهنی می داند وی  در جایی از کتاب می گوید: (( توسعه بیش از آنکه معمای لاینحل تئوریک و علمی باشد، هنر رفتاری و عملی است)) او بیشترین وظیفه را در این تغییر متوجه آموزش و پرورش می داند و معتقد است که ما اگر توجه حاکمیت از وزارتخانه ها معطوف به آموزش و پرورش شود، قسمت عمده مشکلات ما حل می شود. و راهکار ایجاد فضاهای آموزشی غیر حاکمیتی است که باعث رشد توسعه ای ارگانیک شود.
در قسمت دوم کتاب دکتر محسن رنانی به اغتشاش مفهومی او انتقاد می کند و راهکار عملیاتی افکارش را به ما نشان نمی دهد.

از فون هایک نقل شده که هرچه اقتصاد دانی، تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ و دیگر علوم انسانی را بیشتر بداند، اقتصاد دان تر است. درست است که فراستخواه جامعه شناس است اما این امر درباره او صدق می کند. و همین امر باعث شده که کتاب دوم گفت و گوهای توسعه یعنی همین کتاب، از کتاب اول آن که توسعه به روایت محمود سریع القلم است. کتاب اول بسیار بسیط و خطی است و عمق آن چندانی ندارد اما اما این کتاب بسیار بهتر و عمیق تر و نزدیک تر به جامعه ما است و بسیار قابل استفاده است گرچه نقدهای محسن رنانی هم بر آن وارد است
#سیزدهمین_کتاب_۱۴۰۴ #کتاب_هایی_که_میخوانم #گفت_و_گو_های_توسعه #مقصود_فراستخواه #توسعه #نشر_طرح_نو #پژوهشکده_اقتصاد_تربیت_مدرس
#نوشتنیجات

        

20

          فراستخواه را باید بیشتر بشناسم.


این مجلد بر خلاف جلد اول که به بررسی ایده‌های سریع القلم اختصاص داشت، عالی نگاشته شده بود و در ارائه‌ی تصویری منسجم از روایتِ توسعه مقصود فراستخواه موفق بود.
افسوس می‌خورم که تا بحال جدی به سراغ فراستخواه نرفته بودم و مواجهه‌ی خودم با او را منحصر در یکسری سخنرانی و مصاحبه کرده بودم. البته زبانِ خلاقانه و گاها ثقیلِ فراستخواه یکی از دلایل مهم این دوری بود.
به احتمال قوی از کتاب معروف «ما ایرانیان» شروع خواهم کرد و در ادامه کتاب تاریخ دانشگاهِ او را خواهم خواند. از کتاب «کشنگران مرزی» تعریف  و تمجید زیاد شنیده‌ام، اما سعی می‌کنم بیشتر فراستخواه را بشناسم و با آگاهی بیشتر با این اثر مهم او مواجه شوم.

این کتاب جزو معدود کتاب‌های نظری‌ای می‌باشد که با خیال راحت به دیگران پیشنهاد مطالعه‌ی آن را می‌دهم. البته متن کمی چگال است، زیرا فراستخواه بسیار ایده‌مند است و در بسط نظرگاه‌های خود بسیار گفته و نوشته است و نویسندگان این کتاب، سعی کرده اند با چگالی بالا ایده‌های اساسی فراستخواه را شرح دهند. واقعا پیشنهاد می‌شود مطالعه‌ی این کتاب. مخصوصا به کسانی که به قول محمد فاضلی، «دغدغه‌ ایران» دارند.
البته شاید این عدم آشنایی کافی من باعث شده است بدین میزان این خلاصه را مفید فایده و دقیق بدانم، شاید در ادامه و با آشنایی مستقیم با فراستخواه منتقدانه‌تر به این اثر نگاه کنم. یک ستاره را برای این کم کرده‌ام؛ در آینده یا روایت نویسندگان را دقیق می‌یابم و نمره را کامل می‌کنم، یا آن را ضعیف می‌یابم و کاهش نمره می‌دهم.


متن زیر را پس مطالعه‌‌ی کتاب تا صفحه 125 نوشته ام:
«مانی کلانی به عنوان یکی از دو نویسنده‌ی این کتاب، بسیار عالی فراستخواه را تصویر کرده است. چرا این بشر را تا بحال اینجوری نمی‌شناختم؟ این روایت از ایده‌های فراستخواه مرا مجذوب دقت و بداعت ایده‌هایش کرد.

مانی کلانی به عنوان کسی که مطالعات فرهنگی و انسان شناسی خوانده است  بسیار خوب فراستخواه(هم صنف خود) را درک کرده است، و بسیار کژ سریع القلم(عالم علوم سیاسی) را فهمیده بود. سریع القلم را می‌شناختم و می‌توانستم نوشته را نقد کنم، ولی فراستخواه را زیاد نمی‌شناسم، شاید به همین دلیل است که روایت توسعه‌ی فراستخواه را بهتر یافته‌ام. »
        

23