سفرنامه حاج سیاح به فرنگ عمومیزندگینامه و سفرنامهسفرنامه سفرنامه حاج سیاح به فرنگ محمدعلی بن محمدرضا سیاح و 1 نفر دیگر 4.2 3 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 3 خواهم خواند 2 خرید از کتابفروشیها توضیحات مشخصات نسخههای دیگر کتاب سفرنامه حاج سیاح به فرنگ، نویسنده محمدعلی بن محمدرضا سیاح. گردآوری و تلفیق ادبیات ایران سفرنامه تاریخی پستهای مرتبط به سفرنامه حاج سیاح به فرنگ نوید نظری شرحی بر سیاحت نامه حاج سیاح 4 15 یادداشتهای مرتبط به سفرنامه حاج سیاح به فرنگ غفار عرفانی 1403/4/22 این کتاب را کسانی که به سفرنامه ها علاقه دارند، دوست خواهند داشت. 0 0 نوید نظری 1403/6/5 این کتاب را بعد از خاطرات حاج سیاح در ایران خواندم. برعکس مقدمه گردآورنده که حاج سیاح را شخصی خود بزرگ بین میداند دست کم در مقایسه با رجال عهد قاجاری چنین چیزی را ندیدم؛ برعکس مردی سادهدل، خوشذات و اهل صفا و صداقت یافتمش. سفرنامه ۱۲۰۰ صفحهای او به عنوان یکی از اولینها و یکی از خاصترینها ارزشمند و شایان توجه است. 1) سلوک سیاحت او خود مثالزدنی و خلاف رویه حاکم است که سیاحان توسط دولتها یا مجامع علمی تامین و پشتیبانی میشدند؛ حاج سیاح تنها و گریزان، سرگردان بلاد متجدد و رشد یافته غرب میشود. بدون آنکه بداند از کجا میآید و به کجا میرود؛ همانطور که در پاسخ هموطنی در بیان مبداء و مقصدش میگوید: فیالحال این مسجد که در آن نشستهام مقصدم. این درویش مسلکی و بیپیرایهای مجبورش کرده که چون نوباوگان زبان بیاموزد تا بتواند با مردمان شهرها پیوند شایان داشته باشد. حس استغنا، توکل و ایمان او به خداوند هرچند در ابتدا سفر را تلخ میکند اما تصویری مستقل و محترم در ذهن همسفران و مباشرانش پدید میآورد. پیادهرویهای طولانی، گرسنگیهای جانفرسا، اعراض از دریافت کمکهای خیلی از امرا و شهریاران مصادیق این استغنای نفس است. 2) شرحی که او از شهرها و کشورهایی که دیده به دست میدهد محدود است به وضع ظاهری شهرها، عدد نفوس بلاد، مذهب غالب مردم، تئاتر و شعبده و موسیقی. در برخی از گزارشها اشارهای به افراد مهم آن دیار یا تاریخشان میکند. مثل داستان شیخ شامیل. یکی از ضعفهای اصلی گزارش او عدم پرداختش به وضعیت حکمرانی، نام پادشاهان و نوع حکومتها، الگو اداره شهرها و تصویر جغرافیایی و نسبت شهرها و کشورها باهم است. 3) روسیه و فرانسه در سیاحتنامه او بیشترین سهم را دارند (در نسخهای که من خواندم احوالات او تا سفر سوم به فرانسه موجود بود و از سفرش به ژاپن و امریکا چیزی نمیدانم) طبیعی است که این دو کشور در زمان او از سرزمینهای دیدنی و حیرتآور بودهاند. در عوض از جیببری که شغل رایج مردم ایتالیا است و گریبان خودش را هم دریده مینالد و یا از هوای دودآلود و گرفته لندن که نفس را برای هر مسافری جانکاه میکند تا روحافزا. 4) هرچند میتوان علاماتی یافت که او را مومن به دین و مذهبش دانست یا حتی مدافع آن (گفتگو راجع به طلاق، برتری شخص پیامبر و تعالیمش به مسیحیت تثلیثی)، اما رگ ایرانیگری در او نیست چه وقتی که وارد شهرهای جدا شده از وطن میشود چه وقتی که تحت تاثیر تجدد و رشد شهرنشینی در غرب میشود. در قفقاز حتی آنجا که مسجد جامع عباسی عهد صفوی را میبیند یادی از شکوه ایران نمیکند. 5) طبق گزارش او ایران اقل فعالیتهای کنسولی و روابط خارجه را دارد که حتی قادر یا قائل به حفظ حقوق شهروندانش در غربت غرب نیز نیست! غالب کنسولهایی که او سیاحت کرده حتی توسط ایرانیان اداره نمیشده و یک نفر بومی مقاطعهکار کنسول ایران در این شهرها بوده است! آنجاییهم که کنسول توسط ایلچی ایرانی ایجاد یا پشتیبانی میشده است بیش از آنکه حامی حقوق ایرانیان باشند گلایهمند و گریزان از هموطنان هستند. تا جایی که بارها سیاح برای استیفای حقوق خود دست به دامان کنسول فرانسه و عثمانی میشود. 6) نثر سره، مطایبهآمیز و تندآهنگ او را میتوان با تخفیف یادآور سفرنامههای جلال آل احمد دانست. دوری ۲۰ ساله او از ایران و پرهیز از هرگونه نامهنگاری با وطن موجب شده است که کلمات و عبارات او حتی در نثر معیار آن دوره هم کمی عجیب باشد. (آدمی: خدانگهدار، آرامگاه: ایستگاه راهآهن) 7) با خواندن سفرنامه میتوان گلایهها و تندیهای حاجی در خاطرات ایرانش را هم تا قدری فهمید؛ چه اینکه فاصله جدی مدنیت در ایران و غرب او را کلافه کرده و مهمتر از آن احترام و عزتش در غربت و محنت و غربتش در وطن دل را آزرده و قلب را خلیده و روح را غم آگین میکند. 0 7