دخترک کبریت فروش

دخترک کبریت   فروش

دخترک کبریت فروش

4.0
18 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

1

یکی از شب های پر سوز و سرمای آخر سال برف می بارد.همه به خانه هایشان می روند تا خود را در کنار آتش گرم کنند و شام گرم بخورند. اما دخترکی هست که نمی تواند به خانه برود، نه تا وقتی که کبریت هایش را بفروشد. دخترک کبریت فروش لباس گرم بر تن ندارد و چیزی نمی گذرد که دمپیایی هایش را از دست می دهد و مجبور می شود پابرهنه بر سنگ فرش های سرد خیابان راه برود. آیا او موفق می شود کبریت ها را بفروشد؟ آیا سرپناه و شام گرمی پیدا می کند؟ هانس کریستیان آندرسن با چیره دستی ما را در خیابان های سرد و سوزان آخرین شب سال با دخترک کبریت فروش همراهی می کند و مارا هم برمی انگیزد که ببینیم دخترک بینوا چه سرنوشتی خواهد داشت. ریچل ایزادورا نیز می کوشد با تصویرگری اش در این جمع باشد.

یادداشت‌های مرتبط به دخترک کبریت فروش