معرفی کتاب مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد 2 اثر هاروکی موراکامی مترجم اسدالله حقانی

مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد 2

مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد 2

هاروکی موراکامی و 1 نفر دیگر
4.1
8 نفر |
2 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

12

شابک
9786004056564
تعداد صفحات
509
تاریخ انتشار
1400/1/1

توضیحات

        تازه ترین جاده در جهان بی انتها و حیرت انگیز هاروکی موراکامی، با این جدیدترین رمانش گشوده شده است. جاده ای که رو به بی نهایتی باز می شود که در هر قدمش نشانه ای و راهنمایی و البته راهزن و فریبکاری هست که شخصیت داستان، و همراه با او خواننده نیز، باید برای یافتن مسیر به آنها توجه کند. هر کوچک ترین شئ یا حتی مفهوم و نمادی در این رمان معنایی دارد و هیچ تکه ای از این پازل غول پیکر اعجاب آور را نمی توان حذف یا جابجا کرد. مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد نمایشی از استادی و زبر دستی موراکامی است در روایت عشق و تنهایی، جنگ و هنر و البته ادای احترامی خالصانه به گتسبی بزرگ.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ۱۰۱۵ صفحه در ۲۲ ساعت و ۳۰ دقیقه.
‌
هر کسی که آثار «موراکامی» را خوانده باشد می‌داند که این داستان‌پرداز توانمند ژاپنی، مردی‌ست نسبتن منزوی که علایقش حول موسیقی، کتاب، آشپزی، گربه‌ها و... می‌گردد. «مردی که می‌خواست پرتره‌ی نیستی را بکشد»، رمانی دقیق و در عین حال بسیار جذاب است که لحن سورئالش، تکمیل‌کننده‌ی تمرکز شدید نویسنده بر امور روزمره‌ست و در عین حال حسّ شوخ‌طبعی «موراکامی»، به ایجاد تعادلی بین دنیای ماورایی و حقیقی‌ای که گاهی مرزش در داستان گم می‌شود کمک می‌کند و این کتاب را به رمانی پُرکشش و ارزشمند بدل می‌کند.
‌
خواندن آثار «موراکامی» مثل گاز زدن یک تکّه شکلات تلخ است، همان‌قدر رضایت‌بخش و آن‌گاه که «موراکامی» در اوج کارش قرار بگیرد که به‌نظر من در این رمان توانسته اوج هنر داستان‌پردازیش را به رخ بکشد، در مقام یک خواننده باید در انتظار تجربه‌ای غنی بود. «مردی که می‌خواست پرتره‌ی نیستی را بکشد»، یک رمان خارق‌العاده است. رمانی‌ست درباره‌ی تنهایی. صفحه از پس صفحه می‌گذرد و نقاش قصه‌ی ما بر روی سه‌پایه‌اش می‌نشیند و خیره به دنیا می‌نگرد و می‌اندیشد و در این بین هم شاید یک‌صفحه را صرف آماده‌سازی شام شبش کند و یک پاراگراف را خرج دم کردن قهوه و در دست گرفتن فنجانش و خیره به درختان آن‌سوی پنجره، نوشیدنش. انگار موراکامی» گاهی به عمد با سرعتی به کندی و سردی یخ داستان را جلو می‌برد تا خواننده، به‌راستی از زندگی این نقاش تک‌افتاده لذت ببرد اما، با این‌حال، این رمان، اثری درباره‌ی نفوذ به تنهایی هم هست آن‌گاه که شخصیت‌های دیگر داستان بنا به انگیزه‌هایشان قصد ورود به تنهایی‌اش می‌کنند. انگار که «موراکامی» می‌خواهد بگوید که شما در این دنیا به‌واقع نمی‌توانید تنها باشید خاصّه زمانی که یک هنرمند هم باشید که این خود، منجر به این فکر می‌شود که این کتاب، رمانی‌ست درباره‌ی هنر، معنای هنر، و آن‌چه که هنر را هنر می‌کند.
‌
«موراکامی» آن‌گونه می‌نویسد که انگار خطی از برای گام برداشتن می‌کشد، به مثابه یک جستجوی خلاقانه آن‌سان که برای خودش روشن است، برای خواننده‌اش هم روشن است. خطوطش گاهی زیگزاگ می‌شوند، گاهی با هم مماس می‌شوند و گاهی هم بر روی یکدیگر می‌افتند و آن‌قدر منظره‌هایش عوض می‌شوند که برای خواننده سخت می‌شود که چرخیدن را حس نکند و این شاید بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوّت این اثر باشد: در طرح‌ریزی‌اش، در شیوه‌ی گام زدنش و در طریق عیان کردن داستانش.

شخصیت اصلی طبق معمول بی‌نام «موراکامی» در این رمان، نقّاشی‌ست که پس از جدایی از همسرش و مدتی سفرهای جاده‌ای لجوجانه در شرق ژاپن، به منزل کوهستانی پدر دوست دوران دانشگاهش نقل مکان می‌کند که اینک در گوشه‌ی آسایشگاهی نفس‌های آخر را می‌کشد که از قضای روزگار، نقّاش بسیار معروفی هم هست و در این بین، با پیدا شدن یکی از نقّاشی‌های دیده‌نشده‌ی این نقّاش پیر در اتاق زیرشیروانی، چرخه‌ای از اتفاقات شروع به رخ دادن می‌کنند که تجربه‌ی کتاب‌خوانی‌ای بی‌نظیر را رقم می‌زنند. شیوه‌ی پرداختن «موراکامی» به جزئیات در این اثر قطور برایم حیرت‌انگیز بود که هیچ چیز و به‌واقع هیچ‌چیز از نظرش پنهان نماند.
        

0

sara

sara

1404/4/11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ساعت یک و پانزده دقیقه‌ی نیمه شب، این کتاب رو تمام کردم.
.
.
 من یکی از طرفدار های موراکامی هستم و بیشتر آثارش رو خوندم و این کتاب هم مثل همیشه بهم خیلی چسبید اما فقط به دوستداران موراکامی پیشنهاد میکنم.
.
.
راوی داستان، یک نقاش پرتره‌ است که پس از جدایی از همسرش تصمیم می‌گیرد از شهر دور شود و به خانه‌ای در کوهستان نقل مکان کند؛ خانه‌ای که متعلق به پدرِ یکی از دوستانش است: یک نقاش مشهور سبک نیهونگا. در این خانه، او تابلویی رازآلود به نام کشتن کومانداتور را در اتاق زیرشیروانی پیدا می‌کند؛ تابلویی که به‌نظر می‌رسد تصویری از یک صحنه‌ خیالی با بار نمادین قوی است. با پیدا شدن این تابلو، وقایعی وهم‌انگیز و غیرمنتظره در زندگی‌اش آغاز می‌شود؛ ملاقات با مردی مرموز، شنیدن صدای ناقوس از دل کوه، و حضور "ایده"‌هایی که انگار جان دارند
.
.
این کتاب رو خیلی دوست داشتم. کتابی طولانی (۱۰۱۵ صفحه) پر از موسیقی، نقاشی، رئالیسم جادویی و قهرمان داستانی که مثل همه‌ی قهرمان های موراکامی آدمی خونسرد و تنهاست. آدمی که در خلال داستان بخشی از خودش رو پیدا میکنه و به ما هم کمک میکنه عمیق تر به مسائل بپردازیم و افکار جدیدی بهمون هدیه میده
اگه موراکامی خونده باشید میدونید که همیشه در کتاب ها از تنهایی، یافتن خود، از دست دادن، هویت و... زیاد حرف به میان میاد. در واقع، در بیشتر کتاب ما در حال خواندن افکار شخصیت اصلی داستان هستیم که تمام احساسات و تجربه‌های انسانی خودش رو با جزئیات و ریز برسی میکنه و سعی میکنه از رنج تنها ماندن و رها شدن، رهایی پیدا کنه. 
قلم موراکامی توانایی باز کردن روان شخصیت ها رو داره و با نثری شاعرانه و لطیف داستان رو برای ما بازگو میکنه.
من همین پرداختن به احساسات انسانی رو در آثار موراکامی دوست دارم ♡ خیلی زیبا و جذاب توصيف میکنه و گاهی مدل فکری من هم تغییر میکنه و سعی میکنم با دقت بیشتری فکر کنم و از مسائل سرسری نگذرم. خلاصه، این کتاب خیلی موراکامی‌ای بود و لذت بردم :) البته اگه از توصیفات زیاد و خواندن افکار پیچیده شخصیت اصلی و بحث های فلسفی لذت نمی‌برید و دنبال موسیقی و پیوند های عمیق بین شخصیت ها نیستید این کتاب رو بهتون توصیه نمیکنم چون خواندنش حوصله میخواد♡
        

0