معرفی کتاب افسوس برای نرگس های افغانستان (سفر به نیمروز، کابل، دره پنجشیر و هرات) اثر ژیلا بنی یعقوب

افسوس برای نرگس های افغانستان (سفر به نیمروز، کابل، دره پنجشیر و هرات)
3.5
4 نفر |
2 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
8
خواهم خواند
3
توضیحات
فروزان،دختری جوان اهل پل خمری در کنار شیر محمد پسری جوان از اهالی همان شهر برنامه ای به نام جوانان را در تلویزیون اجرا می کرد. چند نفر ازطالبان یک روز شیر محمد را در مسیر بازگشت از تلویزیون ربوده،نورد شکنجه و آزار قرار داده وقبل از اینکه آزادش کنند،به او هشداری جدی دادند:« اگر دوباره با یک دختر جوان برنامه اجرا کنی،فتو را می کشیم. غیرت ما اجازه نمی دهد که تو با یک دختر برنامه اجرا کنی،آن هم دختری که از طایفه ماست.این خلاف اعتقاد و فرهنگ ماست.»آنها به رییس تلویزیون بغلان نیز اخطار دادند که اگر بار دیگر دخترو پسر در کنار هم به اجرای برنامه بپردازند او را خواهند کشت.رییس تلویزیون از ترس همین تهدیدها بود که فروزان را از تلویزیون اخراج کرد:«از اینجا برو!خواهش می کنم برو!جان من در خطر است.» فروزان که انگار باورش نمی شد به همین راحتی کارش را از او بگیرند،گریه کرده و به رییس اش گفته بود :«چرا من را اخراج می کنید؟وضع من در جامعه چه خواهد شد؟شما باید از من حمایت کنید.»خانواده فروزان از ترس آبزو و جانشان تصمیم گرفتند تصمیم گرفتند برای زندگی به شهر دیگری مهاجرت کنند. پدر فروزان که نظامی بود،گفته بود:« باید از این شهربه جای دیگری برویم،جایی که کسی فروزان را نشناسد.»
یادداشتها