معرفی کتاب مستاجر جدید: نمایش در یک پرده اثر اوژن یونسکو مترجم رضا کرم رضایی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
8
خواهم خواند
2
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
مستاجر در طبقه ششم، در پناهگاه خود، پشت حصاری از وسایل سنگر گرفته، او تمامی روزنه ها را بسته است، نه نوری و نه دیگر تماسی با مردم. او دیگر حتی حضوری هنری را نیز تحمل نمی کند.
یادداشتها
1403/11/11
این نمایش انزوا، تنهایی و گوشهگیری انسانِ امروز را فریاد میزند که از همنوعان خود بیزار است و تا میتواند کوچکترین دریچههای ارتباطی با دیگران را میبندد و در درون خود فرو میرود. و تنها دلخوشی این انسان، ابزار و وسایلی است که در اطراف خودش جمع کرده و با آنها سرگرم است و از دیدن آنها لذت میبرد. این در حالی است که قرار نیست، حتی یک میهمان به این خانه وارد شود و روی یکی از مبلها بنشیند یا از عسلیها و میزها استفاده کند. به قول معروف: «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!» انسانی از انسانها گریخته و به اسباب و اثاثیه پناه آورده تا تنهایی خویش را با آنها پُر کند و بدینسان زندگی کند یا فقط زنده بماند. با خواندن این نمایش، به یاد وسایل و اسباب و ظروفی افتادم که امروزه به عنوان جهیزیه، به خانۀ زوجهای جوان وارد میشود و خدا میداند که پدران و مادران چقدر اذیت میشوند تا آن وسایل را تهیه کنند و به منزل عروس و داماد ببرند. در حالی که تا چند سال بعد، تعداد میهمانان این زوج از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکند، اما وسایل و ظروف برای پذیرایی از بیش از 70 نفر مهیا و آماده است. بعضی از انسانها هم این تنهایی و گریز از همنوعان دیگر را، با حضور حیوانات یا گیاهان یا چیزهای دیگر پُر میکنند و میکوشند به آرامش و خوشبختی دست یابند. اما هیچ چیز جای انسان و هیچ ارتباطی، جای ارتباطات انسانی را نمیگیرد. حال اگر انسانی به دلایل گوناگون از انسانها آزار دیده و اذیت شده است؛ باید بداند که همه اینگونه نیستند و با کمی دقت و تلاش، میتواند کسانی را بیابد که شخصیت و ارتباطات به نسبت سالمتری دارند و باعث آرامش دیگران میشوند یا حداقل ایجاد مزاحمت نمیکنند و سرشان به کار خودشان است. «امیدوار بود آدم به خیر کسان // مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!» به هر صورت این نوع زندگی، به هیچ روی زندگی مطلوبی نیست و از قضا زندگی با چالشها و کم و زیادهایش جذاب است و انسان هم با همین سختیها و ارتباطات است که قدر خوبها و خوبیها را بهتر میداند و بیشتر از زندگی لذت می برد. پ.ن. : لازم به یادآوری است که من این کتاب را با ترجمهٔ «رضا کرم رضائی» خواندهام که در بهخوان نبود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.