ادعایی علیه واقعیت: چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد

ادعایی علیه واقعیت: چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد

ادعایی علیه واقعیت: چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد

دونالد دی. هافمن و 2 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

3

شابک
9786227124477
تعداد صفحات
328
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

کتاب ادعایی علیه واقعیت: چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد، مترجم معصومه ملکیان.

لیست‌های مرتبط به ادعایی علیه واقعیت: چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد

یادداشت‌ها

          ادعایی علیه واقعیت 

1)
"ادعایی علیه واقعیت :‌ چرا تکامل حقیقت را از نگاه ما پنهان کرد" (The Case Against Reality: Why Evolution Hid the Truth from Our Eyes ) كتابي است نوشته "دونالد هافمن" (Donald David Hoffman)، استاد علوم شناختي در دانشگاه كاليفرنيا، كه در سال 2019 ميلادي نگاشته شده و در سال ۱۴۰۱ توسط "معصومه ملكيان" ترجمه و در نشر "سايلاو" به چاپ رسيده است. "هافمن" در اين كتاب ديدگاه خود همسو با فرضيه "واقع‌گرايي آگاه" (Conscious Realism) را مورد شرح و بسط قرار مي‌دهد. 

2)
"هافمن" بر اساس نظريه "رابط كاربري ادراك" (ITP: The interface theory of perception) بر اين اعتقاد است كه فضازمان و تمام متعلقات آن نه‌فقط متناظر با واقعيت نيستند، بلكه نوعي رابط كاربري به شمار می‌روند كه تكامل بر اساس ادراك تناسب‌ها براي سامانه شناختي ما شكل داده است و طبيعتاً ساير موجودات به‌نوبه خود ادراك متفاوتي از اين رابط كاربري دارند. او بر اساس اثبات رياضي معتقد است كه در روال تكاملي تناسب واقعيت را كنار خواهد زد (FBT: Fitness Beats Truth). بر اين اساس موجودات زنده براي درك واقعيت تكامل نيافته‌اند، بلكه در جهت بقا و تولیدمثل به نوعي رابط كاربري ادراكي در جهت يافتن تناسب‌هاي مفيد فرگشتي مجهز شده‌اند. 

3)
"هافمن" با استناد به "اصل هولوگرافيك" (Holographic Principle) در فيزيك ديدگاه خود را تقويت مي‌كند و معتقد است ادراك سه‌بعدي برساختي غيراصيل از واقعيتي اطلاعاتي و بينادي‌تر است. شواهد خطاها و توهم‌هاي ديداري و شنيداري، "حس‌آميزي" (Synesthesia)، سوگيري‌هاي شناختي و ... نيز ازجمله موارد مورد استناد او هستند. مثال‌هاي او از دنياي موجودات زنده و اشتباهات شناختي آنان نظير تشخيص نوعي از بطري قهوه‌اي‌رنگ آبجو به‌عنوان زوج ايده‌آل توسط گونه‌اي از زنبورهاي استراليايي، يا استفاده‌هاي ماهرانه از تركيب رنگ و نما در طراحي‌هاي تبليغاتي توسط طراحان زبردست كه سبب جذب مشتري مي‌شوند و همچنين آزمايش‌هاي پژوهشي مرتبط با عوامل مؤثر بر جذابيت براي انسان‌ها، همگي به تعبير او شواهدي مستند از ناهمگوني واقعيت و مقولات ادراكي به شمار مي‌روند. 

4)
"هافمن" بر اساس ايدۀ خود رويكرد فيزيكاليستي در تبيين آگاهي را ناموفق مي‌داند، زیرا که فيزيك و فضازمان در عرصۀ رابط كاربري غيرواقعي موجوديت دارند. از ديد او آگاهي خود بخشي از سطح بنيادي واقعيت است و اين ديدگاه فرضيه او را به فلسفه "ايده‌آليسم جزمي" (Dogmatic Idealism) اسقف "جرج باركلي" (George Berkeley) نزديك مي‌كند، اگرچه خود معتقد است كه اين دو ديدگاه بر هم منطبق نيستند. از ديد "هافمن" تبيين واقعيت بر مبناي توصيفي از شبكه كنشگران آگاه و در تعامل باهم، قابل حصول است كه به لحاظ رياضياتي قابل مدل‌سازي است. ديدگاه "هافمن" در كتاب "ادعايي عليه واقعيت" شالوده علم تجربي را به چالش مي‌كشد و لذا انتقادات زيادي به آن واردشده است. 

#علوم_شناختي
        

4

          کتاب ایده ی جالب و ادعای بزرگی دارد. کمی خواندنش سخت است. شاید بد ترجمه شده شاید از اول سخت نوشته شده و شاید آیکیوی من به اندازه کافی بالا نبود. اما با یکبار خواندن شاید بیشتر از بیست درصد از مطالب کتاب برای من مورد استفاده قرار نگرفت.
اما به هر حال ایده ی کلی کتاب قابل تامل است. دستکتاپ کامپیوتر خود را تجسم کنید. آیکون های مختلف روی آن میبینید. مثلا یکی از آیکون های تصویر یک کامپیوتر ( مای کامپیوتر) و دیگری تصویر یک سطل آشغال است ( ریسایکل بین) ما به خوبی میدانیم هیچ کدام از اینها واقعی نیست. اینها حاصل یک سری کد است. کدهایی که به صفر و یک ترجمه میشود و آنها هم نهایتا حاصل ولتاژ بالا و پایین برق است.‌همین. ما به خوبی میدانیم کل تصویر کامپیوتر یک دروغ است.‌اما یک دروغ و توهم مفید. ما از این دروغ استفاده میکنیم تا ایمیل بزنیم و هزار جور کار دیگر بکنیم. اگر واقعیت را ( ولتاژ بالا پایین) به ما ارائه بدهند شاید هزار سال طول بکشد تا بتوانیم یک ایمیل ساده بزنیم. شاید هم هیچ وقت نتوانیم. اما سازنده کامپیوتر آن ولتاژهای بی معنا را برای ما چنان یوزر فرندلی کرده که به آسانی از آن استفاده کنیم. هیچ‌کدام ما از اینکه به جای دسترسی به ولتاژ بالا و پایین ، به دروغهای صفحه دستکتاپ دسترسی داریم نگران نیستیم.
حالا نویسنده میگوید واقعیت دنیای اطراف ما هم همین است. طعم شکلات، سردی برف و نرمی چمن و گردی توپ تماما نقش آیکون های روی دستکاپ را دارد. نه تنها واقعی نیستند که حتی اگر انها را نبینیم وجود ندارند. الله اکبر. نویسنده حتی میگوید کل بستر فضازمان هم غیر واقعی و ساخته و پرداخته ی ذهن ماست. انتخاب طبیعی ادراکات ما را چنان پرورش داده که بتوانیم رقابت کنیم. نه اینکه پی به واقعیات ببریم. خلاصه کتاب سختیست اما همین ده بیست درصدی که از آن فهمیدم ارزش یکبار خواندن را داشت.
        

7