معرفی کتاب دویی: گربه کتابخانه اثر برت ویتر مترجم اطلسی خرامانی

دویی: گربه کتابخانه

دویی: گربه کتابخانه

برت ویتر و 3 نفر دیگر
2.3
3 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

10

شابک
9786004613293
تعداد صفحات
274
تاریخ انتشار
1399/2/14

توضیحات

        در یک شب زمستانی، بچه گربه ای نارنجی رنگ به کتابخانه عمومی اسپنسر آیووا پناه می آورد و صبح روز بعد، ویکی مایرون، مدیر کتابخانه، او را پیدا میکند. مایرون مادری تنهاست و با مشکلات زیادی از جمله سرطان سینه، مرگ اعضای خانواده و همسری الکلی دست و پنجه نرم میکند؛ دویی از همان لحظه اول قلب او و تمام کارکنان کتابخانه راتسخیر میکند و نوزده سال تمام همراه لحظات تلخ و شیرین آن ها میشودو دویی با مایرون قایم باشک بازی میکند و ذهن او را میخواند و با حس ششم قوی اش میتواند تشخیص دهد چه کسی در لحظه بیشتر به او نیاز دارد.دویی،گربه کتابخانه،رفته رفته شهرت جهانی پیدا میکند و به چهره ای محبوب در رسانه ها تبدیل میشود. او دیگر فقط یک دوست نیست. بلکه مایه افتخار جامعه کشاورزانی است که در تلاش اند بحران اقتصادی ای را که مدت هاست گریبان گیرشان شده. پشت سر بگذارند. این کتاب نه تنها به خاطر به زنده نگه داشتن یاد یک گربه نوشته شده، بلکه نامه ای است عاشقانه برای کتابداران و کتاب دوستان.
      

لیست‌های مرتبط به دویی: گربه کتابخانه

choobin

choobin

1404/2/30

استاد عروسکاستاد عروسکاستاد عروسک

کتاب های چشمک زن

71 کتاب

کتاب ها برای من در زندگی زنده ترین موجودات بی جان هستند...همونطور که معجزه آخرین پیامبر ما هم یک کتاب هست.اما بین همه کتاب هایی که خوندم همه کتاب هایی که به زندگیم وارد شدند و خیلی وقتا وسیله های نجات بخش من بودند، کتاب های زیادی بودند که مثل ستاره های دنباله دار توی زندگیم می درخشیدند و من محو زیباییشون می شدم و بعد محو می شدند...کتاب هایی هم بودند که اثرشون یه گوشه ای از وجود من مونده ولی حتی خیلی وقتا یادم میره که وجود دارند...اما معدود کتاب هایی هم بودند و هستند که وارد زندگیم شدند و مثل ستاره درخشیدند...ستاره هایی که هرموقع به یادشون میفتم و بهشون نگاه می کنم بهم چشمک می زنند و میدونم که هستند و هرموقع که بخوام میتونم دری رو به دنیاشون باز کنم و دوباره توی دنیاشون غرق بشم...بعضی ازونا کمکم کردند فراموش کنم ...بعضی التیام بخش بودند ...بعضی ملاقات با دنیای دیگه ای بود که دوست داشتم درونشون زندگی کنم یا حتی گاهی منو از لب پرتگاه برگردوندند...شاید خیلی ازونا از نظر دیگران پوچ ،کسل کننده ،بی محتوا یا بچگانه باشند یا حتی خیلی مهجور مونده باشند و چاپ تموم ، اما نقش مهمی رو تو زندگی من ایفا کردند ...بخاطر همین دوست داشتم ازشون یه لیست درست کنم...تا همینطور که داخل خونه جدا از بقیه کتاب ها گذاشته شدند و بهم قوت قلب میدن ، اینجا تو خونه جدیدم در بهخوان هم جا و مکانی داشته باشند.

89