دروغ های لوک لامورا

دروغ های لوک لامورا

دروغ های لوک لامورا

اسکات لینچ و 1 نفر دیگر
4.2
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

7

رمان «دروغ های لاک لامورا» نوشته اسکات لینچ نویسنده آمریکایی فانتزی نویس است که توسط سعید سیمرغ ترجمه شده است. این رمان درباره شهر باستانی کامور است که با شهر ونیز شباهت دارد و مردم آن به دو طبقه اشراف و غیراشراف تقسیم می شوند. در بالا و پایین شهر، باندهای دزدی فعالیت دارند که از همه می دزدند اما حق دزدی از طبقه اشراف را ندارند. یعنی تفاهمی بین گروه های این شهر وجود دارد.در داستان «دروغ های لاک لامورا» گروهی هم هستند که همه هم وغم خود را بر این گذاشته اند که فقط از اشرف دزدی کنند...

لیست‌های مرتبط به دروغ های لوک لامورا

یادداشت‌های مرتبط به دروغ های لوک لامورا

            حتما که نباید مشحون از ایده‌های خفن و محتوای غنی و یک پز فلسفی باشد، کتاب داستان می‌تواند و باید سرگرم‌کننده باشد. حالا اگر در کنارش محتوایی بیشتر از آنچه توقعش را داشته باشیم، به ما اضافه کند که چه بهتر. اما خودمانیم، آدم بعضی اوقات می‌خواهد فقط سرش گرم بشود.
این رمان فانتزی دروغ‌های لاک‌لامورا از همین جنس است. کتاب را که می‌خوانی، می‌خندی و هیجان‌زده می‌شوی و به از رذالت‌های قهرمان داستان و باقی دارودسته‌های لاک، کیفور می‌شوی.
داستانی که اسکات لینچ برایمان تعریف می‌کند به صورت موازی دو برهه از زندگی لاک لامورا را برایمان روایت می‌کند. لاک لامورا، معروف به خار کامور، یکی از چند دزد معروف این شهر است. شهری که وقتی توصیفاتش را می‌خوانیم عجیب شهر ونیز را در ذهنمان تداعی می‌کند.
یک خط زمانی به نحوه آموزش لاک در کودکی و نوجوانی می‌پردازد و خط زمانی دوم، هنگام شهرت اوست در مقام یک دزد کاربلد کننده! طراحی و پیچش قصه آنقدری هست که آدم را دنبال خودش بکشد و باعث شود کتاب را با وجود حجم 600-700 صفحه‌ایش زمین نگذارد.
فضاسازی و سیستم جادویی رمان هم چیزهای خوبی به آدم می‌دهد ولی بنای اصلی در جلد اول، فضاسازی‌های جادویی نیست. بیشتر بر شناساندن جهان و ساز و کار آن است. 
تا یادم نرفته بگویم از یک مشت دزد، توقع نداشته باشید خوب حرف بزنند و کار خوب بکنند! کار خوب آنها دزدی است و گول زدن زنان جذاب و از این کارها! کتاب را دست نوجوان ندهید، ولی اگر بزرگسال هستید و می‌خواهید سرگرم بشوید و حالش را ببرید، بخوانیدش.
گرچه رمان واقعا واقعا خالی از هیچ محتوایی نیست. نوع نگاه و زاویه دید نویسنده نسبت به مقوله خدا دو جهت دارد. از یک سمت حاوی نوعی پاگانیسم-چند خدایی- است و از سوی دیگر از همین چندخدایی نوعی نقد به مقوله ظاهرگرایی دینی هم پرداخته است. حالا این پرداخت چقدر عمق و کیفیت دارد مقوله دیگری است.
من تا جلد سومش خوندم. مثل قند میره جلو. ترجمه سعید سیمرغ واقعا خوبه.