اتاق شیشه ای
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
5
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
معرفی کتاب اتاق شیشهای داستانی جنایی و معمایی که شخصیتهای آن حتی در خواب نیز دنبالتان خواهند کرد! کتاب اتاق شیشهای رمانیست به قلم سید مرتضی امیری که به روایت زندگی هاتف میپردازد. پسر جوانی که گویی تمام زندگیاش یک معما بوده و حالا او در صدد یافتن راز و رمز آن برآمده است. از علت یک سال زندانی شدنش گرفته تا مرگ مرموز پدرش. او میخواهد کسی را که در تمام این ماجراها دخالت داشته بیابد. درباره کتاب اتاق شیشهای: آمادهی یک شبزندهداری طولانی باشید. قرار نیست به همین زودی خوابتان ببرد... هاتف یک سرباز زبردست نیروی دریاییست که اتهام جاسوسی به او تمام زندگی شخصی و شغلیاش را زیر و رو کرد. او یک سال از عمرش را در زندانی ترسناک گذراند و هر شبش را با ترس و وحشت به سر برد. سختترین شکنجهها را تحمل کرد و این شکنجهها باعث شد بخشی از حافظهاش را از دست بدهد. اما روزهای زندان، با همهی ناگواریهایش در نهایت به پایان رسید و هاتف حالا با کمک یکی از دوستان قدیمیاش آزاد شده و تصمیم تازهای دارد. ماموریت جدیدی که باید به سرانجام برساند. پدر هاتف طی ماجرایی مرموز به قتل رسیده بود. از طرفی، یک سال حبس و تحمل آن همه شکنجه و درد برای هاتف چیز کمی نبود. بار روانی این ماجراها همگی آنقدری زیاد بود که نتواند از آنها چشمپوشی کند. بنابراین هاتف تصمیم گرفت تا کسی را که پشت پردهی این ماجراهاست، پیدا کند. اما حقیقت ماجرا تلختر و شکهکنندهتر از آنیست که او میپندارد: سرنخ قضایا به دوست صمیمی دوران کودکیاش وصل میشود! رمان اتاق شیشهای بسیار هیجانانگیز و فوقالعاده نوشته شده و به ما نوید میدهد نویسندهی جوانش، سید مرتضی امیری، چه آیندهی روشنی در پیش رو دارد. جالب است بدانید این اثر کتاب برگزیدهی مسابقهی خودنویس شده است. اثری غیرمنتظره با چاشنی ترس و جنایت. کتاب اتاق شیشهای مناسب چه کسانی است؟ اگر علاقه دارید رمانی جنایی و هیجانانگیز مطالعه کنید، کتاب اتاق شیشهای به شما توصیه میشود. با سید مرتضی امیری بیشتر آشنا شویم: اگر رمانهای او را خوانده باشید، باور نخواهید کرد که چنین داستانهای مهیج و جذابی به قلم پسری نوزده ساله به نگارش درآمده باشد. سید مرتضی امیری متولد سال 1382 و دانشجوی رشته ارتباطات است. از سال 96 و اولین دورهی مسابقهی داستاننویسی خودنویس بود که نویسندگی را آغاز کرد. امیری اکنون در تحریریه مجله ۱۳، کارخانه تصویر سو فعالیت میکند و در باشگاه نویسندگی خانه مهارتی به تدریس نویسندگی میپردازد. از دیگر آثار او میتوان به کتاب فراتر از جنون اشاره کرد. این نویسندهی جوان یکی از برگزیدگان آرای مردمی در مسابقهی داستاننویسیست و همچنین داستان دیگری به نام مرگ تدریجی دارد که هنوز به انتشار نرسیده است. در بخشی از کتاب اتاق شیشهای میخوانیم: مردِ سیاهپوش درحالیکه اسلحهی قدیمی را میان دستهای زمختش بالا و پایین میکرد، وارد اتاقِ خاکگرفته شد و چندقدمی جلو رفت. چشمهای خوابآلودش را بهسختی باز و بسته کرد و در آن تاریکی، نگاهی به بدن بیجان هاتف انداخت. بدنی که مانند انسانی مُرده، بیحرکت شده بود و بهسختی نفس میکشید، نفسهایی عمیق و آزاردهنده که تنها از پسِ یک انسان درحال احتضار برمیآمد. بهآرامی بدن سنگین او را از روی زمین سرد اتاق بلند کرد و به دیوار ترکخورده، تکیه داد. نگاهی به چشمان نیمهبازش انداخت، چشمانی که از شدت خستگی رگهایش بیرون زده و خون سرتاسر آن را فراگرفته بود. مرد سیاهپوش چندقدمی از او فاصله گرفت و به درِ خروجی نزدیک شد. خیلی آرام اسلحهی قدیمی را بالا آورد و روی شقیقهاش گذاشت. هاتف دیگر توانی برای مقاومتکردن نداشت و صدای تیکتاک ساعت، داخل سرش میپیچید. انگار دوباره همهچیز مانند بختک به سراغش میآمد و حسّ مشمئزکنندهای به او میگفت زمان از حرکت ایستاده است؛ اما در اعماق وجودش خوب میدانست که زمان هرگز از حرکت نمیایستد. احساس میکرد دست و پایش، آرامآرام داخل زمینِ سرد و بیروح فرو میرفت و اتاق تمام بدنش را میبلعید. مرد سیاهپوش ضامن اسلحه را کشید و برای آخرینبار نگاهی به او انداخت. صدای تیکتاک ساعت و آژیر جنونآمیز ماشینها مانند پرندهای زخمی بهآرامی اوج میگرفت. نفس عمیقی کشید. چشمان خستهاش را بست و درنهایت گلوله را به سر خود شلیک کرد. صدای مهیبی مانند انفجار سرتاسر اتاق را در بر گرفت و صدای تیکتاک ساعت را در بیرحمانهترین حالت ممکن، در خود خفه کرد. ثانیهای بعد خونِ مرد سیاهپوش مانند قطرات ریز باران روی صورت هاتف پاشید و جنازهی سنگینش روی زمین افتاد.
یادداشتها