معرفی کتاب زنی که پله‌ها را می شمارد اثر هدی حمد مترجم معانی شعبانی

زنی که پله‌ها را می شمارد

زنی که پله‌ها را می شمارد

هدی حمد و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

شابک
9786004057943
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1401/7/1

توضیحات

        رفاه و عیش و عشرت زنان ثروتمند عرب همواره ملازم فقر و رنج و سختی های اقوام دیگر، به ویژه سیاهپوستان آفریقایی، بوده است که برای زنده ماندن به این سرزمین های ثروتمند کوچ کرده اند. پیوند بین زنان مرفه عرب و این کارگران و بردگانِ امروزی دغدغهٔ اصلی این رمان است. هدی حمد روح و روان شخصیت های داستان و ذهن آنان را حتی در نقاشی ها و رؤیاهایشان می کاود تا بتواند تصویری هر چه حقیقی تر از این دو قشر و تضادها و درگیری هایشان بسازد.
حاج خانم موضی به یکی از زن ها پول داد که به من زبان عربی یاد بدهد تا بتوانم قـرآن بخـوانم. کمی خـواندن و نوشتن به زبـان عـربـی یـاد گـرفتـم. چهار قل و آیه الکرسی را حفظ کردم اما معنایشان را درست متوجه نمی شوم. روزها قرآن و زبان عربی یاد می گیرم و شب ها میان دستان مریم مقدس گریه می کنم. گیجم و نمی توانم خودم را از آنچه به آن گرفتار شده ام، خلاص کنم.
      

یادداشت‌ها

دراز کشیده
          دراز کشیده بودیم در ساحل قرم و داشتم این کتاب را می‌خواندم. یک لحظه کتاب را بستم و بلند شدم دور و برم را نگاه کردم. زن‌های عرب زیادی در ساحل قدم می‌زدند. زن عرب خاورمیانه!
"زن عرب خاورمیانه" یک داستان دو کلمه‌ای عمیق و ساده است. پر از زخم‌هایی در روح و در جسمش، یادگار جنگ‌ها و سرکوب‌ها. زن خاورمیانه باید با محدودیت‌هایی بجنگد که از فرط تکرار منطق شده‌اند، و با جنگی کنار بیاید که هیچ نقشی در آن نداشته است.
کتاب در  یکی از خانه‌های ویلایی مسقط روایت می‌شود. برعکس خلاصه کتاب، من آن را تلاقی زن عرب و زن آفریقایی نمی‌دانم. بنظرم یکی از خود ماست و نویسنده دقیق همه اضطراب‌ها و حال ناخوش زنی را تصویر کرده که با رفتنش از عمان و تحصیل در مصر مورد تقبیح خانواده و با ازدواجش با مردی که یک رگه آفریقایی دارد مورد طرد آن‌ها قرار گرفته.
عجیب است اما من در حین خواندن کتاب به "ظلم زنان عرب علیه مهاجرین" فکر نمی‌کردم. به جنگ، انقلاب آفریقا و چیزی به‌عنوان بازار برده فروش‌ها فکر می‌کردم. به اینکه دستاورد نصفه‌ نیمه ما از "حقوق بشر" چه راه طول و درازی را آمده و انگار هیچوقت نرسیده. 
حس خواندنش شبیه به حس خواندن چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم یا دیدن به همین سادگی بود. یک روایت زنانه از رنج‌های پنهان زن، در خاورمیانه!
آغشته به اشک، آعشته به خون...
        

3