استاد سولنس معمار (نمایشنامه در سه پرده)

استاد سولنس معمار (نمایشنامه در سه پرده)

استاد سولنس معمار (نمایشنامه در سه پرده)

هنریک ایبسن و 2 نفر دیگر
3.9
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

1

ناشر
بیدگل
شابک
9786007806753
تعداد صفحات
206
تاریخ انتشار
1399/3/19

توضیحات

        کتاب استاد سولنس معمار که یکی از پرشورترین نمایشنامه‌های هنریک ایبسن است؛ ماجرای زندگی استاد معماری را به تصویر می‌کشد که از یک سرشب شروع می‌شود و روز بعد هنگام غروب خورشید پایان می‌یابد.
این نمایشنامه از سه پرده تشکیل شده است. پرده‌ی اول شب هنگام در دفتر کار استاد معمار، پرده‌ی دوم صبح روز بعد در اتاق نشیمین او و پرده‌ی سوم نزدیکی عصر همان روز در محیط بیرون اتفاق می‌افتد.
در پرده‌ی اول، با کنوت بروویک معماری کارکشته و استاد پیشین سولنِس، راگنار جوان طراح و نقشه‌کش ساختمان و کایا فوسلی خواهرزاده‌ی بروویک و نامزد راگنار آشنا خواهیم شد که برای استاد معمار کار می‌کنند. در این پرده اتفاقاتی رخ می‌دهد که گذشته را به زمان حال وصل می‌نماید. در دو پرده‌ی دیگر نمایشنامه‌ی استاد سولنس معمار (The Complete Major Prose Plays) بین این افراد و آدم‌های تازه وارد ماجراهای عجیبی شکل می‌گیرد که شما را محسور خود خواهد کرد.
هنریک ایبسن در عصر رئالیستی به دلیل سبک کار خود ناچاراً از رمانتیسم فاصله گرفت اما چهار نمایشنامه‌ی پایانی او انقلابی علیه سبک قدیم خودش بود. بعد از کتاب هدا گابلر، نمایشنامه‌ی استاد سولنس معمار یکی از متفاوت‌ترین آثار او متناسب با درگرگونی‌های ذهن در تاریخ محسوب می‌شود.
      

لیست‌های مرتبط به استاد سولنس معمار (نمایشنامه در سه پرده)

یادداشت‌ها

          ایبسن در انتخاب حرفه‌ی کاراکترهایش واقعاً دقت نظری ستودنی دارد. انتخاب شغلِ معماری برای سولنس هم یکی از بی‌نظیرترین انتخاب‌هایش بود. به‌عنوان کسی که سال‌ها پیش لیسانس معماری‌اش را بوسید و گذاشت کنار و چیزهای اندکی از ماهیت معمار بودن را هنوز به‌خاطر می‌آورد می‌توانم به‌ جرئت بگویم که در معماری و پیکرتراشی نوعی احساس خلق بودن نهفته است که کمتر در هنرهای تجسمی و غیرتجسمی دیگر نظیر دارد. حتی خدای افلاطون - دمیورژ - هم صانع است و شبیه یک معمار. گویی چون آن‌چه خلق می‌کنند عظیم و بسی عینی است، حسِ خالق بودن را به سازنده بیشتر القا می‌کند. سولنس از هر نظر یک معمار بود و همسرش که حال و هوای عروسک‌خانه را تداعی می‌کرد، نمی‌توانست آن‌طور که باید و شاید به سوی خلق رهنمودش کند. هیلده انگار ادامه‌ی هدا گابلر بود اما. هدا گابلری که بالاخره توانست به خواسته‌ی بزرگ قلبی‌اش - در آغوش کشیدن مرگ باشکوه دیگری به‌تشویقِ خودش - دست یابد. واقعاً حیف است آدم آثار ایبسن را پشت سر هم نخواند تا متوجه این تداوم‌های روایی شگفت‌انگیز که در عین حال با هم متفاوت‌اند نشود.
        

0