زخمی لبخند

زخمی لبخند

زخمی لبخند

4.4
9 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

4

شابک
9786222851750
تعداد صفحات
74
تاریخ انتشار
1401/8/1

توضیحات

        دفاع از ارزش‌های انسانی در هر نقطه از جهان مورد تحسین ملت هاست و افرادی که در این راه از مال و جان خود می‌گذرند در هر ملتی ارزشمند و مورد احترام هستند و بعنوان اسطوره و قهرمان به مردم شناسانده می‌شوند. از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن نامشان استفاده می‌کنند. زنده نگه داشتن قهرمانان است که معنای حقیقی ارزش‌ها را حفظ می‌کند و می‌تواند این ارزش‌ها را در جریان زندگی مردم بخصوص نسل جدید تزریق کند.
اینکه کسی جان خودش را برای بپا داشتن یک ارزش فدا کند یعنی رویاندن و به ثمر نشاندن و منتشر کردن این ارزش در بطن جامعه. علی خلیلی جوان دهه هفتادی که زندگی ساده و آرامش را در گوشه‌ای از شهر با مسجد، هیأت و طلبگی و تربیت نوجوانان پر می‌کند و در این مسیر با جدیت تمام از انجام کوچکترین کار‌ها ابایی ندارد. علی خلیلی نماد تک تک جوانانی است که هر کدام در دلشان شور و شعور انقلابی را دارند و محبت اهل بیت (ع) و نشاط بندگی‌شان به آن‌ها قدرت بخشیده است تا در مسیر حق درستترین انتخاب را داشته باشند. برخلاف آنچه دشمنان ایران اسلامی می‌خواهند و سعی می‌کنند که جوانان را بی‌نشاط، خسته، خموده و خالی از هر دلبستگی اعتقادی نشان دهند ولی وجود جوانانی چون شهید علی خلیلی و تمام شهدای دهه هفتادی و هشتادی مهر باطلی بر خیال آنهاست.
علی خلیلی در 25 تیر ماه سال 1390(شب نیمه شعبان)وقتی در خیابان متوجه تعرض چند جوان با حالت غیر طبیعی به دو خانم جوان می‌شود، جلو می‌رود و تذکر می‌دهد. دو خانم جوان موفق به فرار می‌شوند ولی شهید خلیلی با ضربه چاقوی یکی از جوان‌ها زخمی و شاهرگ گردنش بریده می‌شود. کتاب زخمی لبخند روایت‌هایی از زندگی و شرح ماجرای آن شب و دو سال مجروحیت و نهایتاً شهادت علی خلیلی است که از زبان مادر و یکی از دوستان نزدیگ این شهید عزیز روایت شده است.
      

یادداشت ها

        🥀                          معرفی_کتاب                                  🥀                     

#زخمی_اشک
#ناشر:شهید_کاظمی
#نویسنده؛زهرا_یوسفان

موضوع کتاب زخمی لبخند،روایت هایی از زندگی مربی جهادگر شهید علی خلیلی.
که این روایت ها توسط مادرِ عزیز شهید و حاج آقا(طلبه مسجد محله و هیئت شهید)توسط خانم یوسفان به متنی دلنشین و سراسر بغض و دل شکستگی چاپ شد.

♡مادرِ شهید از حقیقت و ماجرای شهادت پسرش و اینکه چرا او را "شهید غیرت،شهید امر به معروف،مدافع ناموس،طلبه شهید"نامیده اند با لحنی مادرانه روایت می کند.

♡حاج آقا او را به زعم خود 《مربی مجاهد》 نامیده چرا که مربی مجاهد یعنی همه ی آنچه باید درباره ات گفت.
_مربی که باشی،باید مراقب باشی،مراقب فکر و عملت.
_مجاهد که باشی،باید آماده باشی برای هر عملی که درست است.
همین است.تمام زندگی ات و حالا در ادامه حیات جاویدت مربی ای مجاهد  بودی و هستی.

♡زندگی نامه شهدا رو زیاد خوندم اینبار اما به نوجوانی رسیدم که در ۱۸ سالگی اش دلش گره خورده به چادر حضرت زهرا (س).نوجوانی که برای رسوندن بچه های هم محله ای به راه درست زندگی،پول جمع می کنه تا دلشون رو توی مسجد گوهرشاد به حضرت رئوف بسپارند.
فکر نمی کردم یه کتاب با این حجم کم چنان آتیشی به دلم بندازه که ساعتها باهاش گریه کنم شاید برای تو و خوب بودنت،شاید برای خودم و گناهام😔💔


حرف دل مادر شهید؛
نمی خواستم بعد از دیدن سنگ قبر روبه رویم و این لبخندت توی قاب عکس،سهم هیچ مادر دیگری بشود.



#شهیدانه#کتاب#مادر_شهید#امر_به_معروف#مدافع_حرم#غیرت#ناموس#عقیده#ایمان#شهید_خلیلی
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8