معرفی کتاب Youve reached sam اثر داستین داو

Youve reached sam

Youve reached sam

4.0
8 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

13

شابک
9781250762030
تعداد صفحات
222
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب Youve reached sam، نویسنده داستین داو.

لیست‌های مرتبط به Youve reached sam

یادداشت‌ها

          چی می‌شه اگه با کسی که دوستش داریم، فقط بتونیم از طریق تلفن‌ ارتباط برقرار کنیم و هرگز دیگه نتونیم ببینیمش؟
‌
ایده‌ی محوریِ You've Reached Sam یا «شما با سم تماس گرفته‌اید» همینه:
جولی و سم دوتا نوجوون ۱۷، ۱۸ ساله‌ان که رابطه‌ی عاطفی خیلی عمیقی با هم داشتن، تا این‌که سم می‌میره. و بعد از اون، به دلایل ماورایی و نامشخصی، متوجه می‌شن که می‌تونن همچنان با هم تماس بگیرن و صحبت کنن؛ با این تفاوت که سم مُرده و دیگه هرگز قرار نیست برگرده.
‌
‌این کتاب یه سفر به درونِ احساسات جولی‌ئه. این‌که چطور می‌تونه به زندگیش ادامه بده وقتی که با بزرگترین تناقض زندگی‌ش مواجه شده: از دست دادن یک نفر و در عین حال از دست ندادنش به‌طور همزمان!

به عنوان اولین رمان زبان اصلی‌ای که خوندم، تجربه‌ی خیلی خوبی از آب در اومد. سیرِ آروم داستان و شخصیت‌هاش رو خیلی دوست داشتم. علی‌رغم نوجوون بودن شخصیت‌ها، عشقی که توی داستان به تصویر کشیده شده بود، عمیق و پخته بود و این رو خیلی پسندیدم. ساعت‌ها و بی‌وقفه و نیمه‌شب می‌خوندمش و عمیقاً احساسات شخصیت‌ها رو تجربه می‌کردم.
‌
داستانی بود که جزئیات دقیقی داشت و تمامِ اتفاقاتش «معنی‌دار» بودن. و در کل، از توقعی که نسبت به یه رمانِ عاشقانه‌ی Young Adult (رده‌ی سنی ۱۲ تا ۱۸ سال) داشتم، خیلی فراتر بود!🌟
‌
‌ضمناً سطحِ زبانش هم واقعاً خوب بود و من با سطح زبان B1-B2،  راحت و بدون دشواری تونستم بخونمش. اگه قبلاً سراغ خوندن کتاب‌های سطح‌بندی‌شده رفتید، این کتاب به عنوان اولین تجربه‌ی «متن اورجینال» خیلی مناسبه.
‌
‌پی‌نوشت:
-کتاب‌های Young Adult: گروه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال، کشف هویت، اولین روابط عاشقانه، چالش‌های نوجوانی.
-کتاب‌های New Adult: گروه سنی ۱۸ تا ۲۵ سال، چالش‌های کسب استقلال، ورود به دنیای بزرگسالی، روابط عاطفی جدی‌تر.
        

28

Melika Z

Melika Z

4 روز پیش

          داستان راجب دختری‌است به اسم "جولی" که از سفر به شهر کوچیک خودشون "النزبرگ" برمیگرده و قرار بوده که دوست پسرش "سم" توی ایستگاه قطار به دیدنش بیاد و همدیگه رو ببینن و با هم به خونه برن، اما بنا به دلایلی سم تاریخ اومدن جولی رو فراموش میکنه و توی اونروز با دوستاش بیرون میره و در حال خوشگذرونی‌اعه...
جولی به سم زنگ میزنه و وقتی متوجه میشه که سم الان پیش دوستاشه و به کل اون رو فراموش کرده، از دست سم ناراحت میشه و بهش میگه که خودش برمیگرده خونه و دیگه جواب تلفن و پیام‌های سم رو نمیده... سم هم که عذاب وجدان گرفته سوار ماشین میشه و به سمت ایستگاه حرکت میکنه تا جولی رو ببینه و مرتب به اون زنگ میزنه تا شاید جولی برداره اما توی جاده با یه کامیون تصادف میکنه و فوت میشه
حالا که سم فوت شده خیلی‌ها از جمله خوده جولی، جولی رو مقصر فوت سم میدونن و جولی از شدت غم و غصه در هیچ‌کدام از مراسم‌های سم شرکت نمیکنه...
یکی از روزها که جولی طبق معمول در افسردگی غرق شده با کمال ناامیدی در جنگلی تاریک به سم زنگ میزنه وذتلفن بوق میخوره و سم جواب میده!! طبق حرف‌های سم حالا اونا از طریق تلفن‌‌هاشون فرصت خداحافظی رو دارن...

ترجمه این کتاب رو از نشر مجازی خوندم... و خوب اعتراف میکنم با کتاب خیلی ارتباط نگرفتم، و اونطوری که باید به خاطر کارکترا ناراحت نشدم و گریه نکردم...
حتی منی که معمولا بعد از اتمام یه کتاب بغض میکنم، در طول این کتاب فقط منتظر بودم که هرچه زودتر این کتاب تموم شه... روند داستان خیلی روتین‌اعه و انگاری داستان داره گذشته کارکترا رو روایت میکنه تا زمان حال اونها!
کارکتر سم زیادی رویایی و خاطره انگیز بود، شاید به خاطر این بود که جولی عزادار بود اما سم به معنای واقعی کلمه هیچ نقصی نداشت و همین باعث شده بود نتونم با کتاب ارتباط خاص خودمو برقرار کنم، اما بقیه‌ی کارکترها با تمام مشکلات و نقص‌هاشون به تصویر کشیده بودن و تنها نقاط قوت داستان بودن!
در کل میتونم بگم این کتاب داستان خوبی داشت اما موردعلاقه من نبود
        

0