معرفی کتاب افسانه قدرت مردانه: چرا مردان جنس دورریختنی هستند اثر وارن فارل مترجم احسان شاه قاسمی

افسانه قدرت مردانه: چرا مردان جنس دورریختنی هستند

افسانه قدرت مردانه: چرا مردان جنس دورریختنی هستند

وارن فارل و 2 نفر دیگر
2.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

5

ناشر
لوگوس
شابک
9786226288545
تعداد صفحات
392
تاریخ انتشار
1399/10/17

توضیحات

        برخی ممکن است وسوسه شوند و فکر کنند کتاب «افسانه قدرت مردانه» سوی متضاد فمنیسم است. این طور نیست. فمنیسم می گوید «جهان پدرسالار و مردچیره» است. نگرش متضاد منطقا باید بگوید «جهان مادرسالار و زن چیره» است. اما، این کتاب توضیح می دهد که جهان هم پدرسالار و هم مادرسالار است، جهان هم مردچیره و هم زن چیره است. «وارن فارل» که سال ها یک فمنیست دوآتشه بوده و فمنیست ها به او می گفتند: چطور می توانیم تو را تکثیر کنیم؟ به ناگهان متوجه می شود مردان موجوداتی خاموش و ستم دیده اند که وظیفه دارند دور از عزیزانشان سخت کار کنند، در جنگ ها دور انداخته شوند و همیشه با اتهاماتی مانند تجاوز کار و زورگو به آن ها توهین شود و...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به افسانه قدرت مردانه: چرا مردان جنس دورریختنی هستند

یادداشت‌ها

روشنا

روشنا

1403/8/28

          یک چهارم کتاب رو خوندم و بقیه رو تورق سریع کردم. نتونستم ادامش بدم، خیلی درهم‌برهم نوشته بود و یه مطلبی رو صد بار تکرار می‌کرد.🚶
با این حال نکات خوبی رو گوشزد کرد و شاید یه روزی بقیش رو هم کامل خوندم.

نتیجه‌گیریم از کتاب این بود که قبل از انقلاب صنعتی در جهانی دوجنس‌گرا بودیم که نقش‌های متفاوتی به زن و مرد داده می‌شد. زن به عنوان مدیر خانواده و مرد به عنوان محافظ خانواده.
اما به مرور که جامعه پیش‌رفت کرد، پیش‌رفت‌های اجتماعی زن کم‌تر از مرد شد. تحصیل، رأی دادن و ایفای نقش در جامعه به نفع مردان بود.
بعد از این جنبش زنان به وجود اومد و مردها کمک کردن تا زن‌ها حقوق اجتماعیشون رو به دست بیارن و حتی در جوامعی مثل اروپا و آمریکا بتونن زندگی بهتر و آسوده‌تری از مردها داشته باشن. الان در اون جوامع به نقطه‌ای رسیدیم که مرد داره برای راحتی و زندگی خوب زن تلاش می‌کنه، در عین حال ازش انتقاد میشه و نمی‌تونه به خودش و نقشش در جامعه فکر کنه و احساس جنس دوم بودن بهش دست داده. به علاوه این‌که جنبش زنان واقعاً در جهاتی به ابتذال کشیده شده و تبدیل به جنبش «ضدمرد» شده.
برای همین نویسنده میگه دیگه نیازی به جنبش زنان یا مردان نیست، بلکه زمان جنبش گذار جنسیتی و گفت‌وگوی دو جنسه.
علت اسم کتاب هم در اینه که نویسنده میگه چیزهایی که ما بهشون میگیم قدرت مردانه، در واقع یک نوع دورریختنی بودن مرده و یک نوع تمجید و گول زدنه برای این که مرد خودش رو برای خانواده و جامعش فدا کنه.

با این حال فکر می‌کنم ما نیاز به پژوهش‌هایی در سرزمین و فرهنگ خودمون هم داریم، چون بعضی مثال‌های این کتاب، قوانین و آماری که می‌گفت، در آمریکا صادق بود نه ایران و باید وضعیت جامعه‌ی ایرانی رو به صورت خاص بررسی کرد.
        

18