یادداشت روشنا
2 روز پیش
یک چهارم کتاب رو خوندم و بقیه رو تورق سریع کردم. نتونستم ادامش بدم، خیلی درهمبرهم نوشته بود و یه مطلبی رو صد بار تکرار میکرد.🚶 با این حال نکات خوبی رو گوشزد کرد و شاید یه روزی بقیش رو هم کامل خوندم. نتیجهگیریم از کتاب این بود که قبل از انقلاب صنعتی در جهانی دوجنسگرا بودیم که نقشهای متفاوتی به زن و مرد داده میشد. زن به عنوان مدیر خانواده و مرد به عنوان محافظ خانواده. اما به مرور که جامعه پیشرفت کرد، پیشرفتهای اجتماعی زن کمتر از مرد شد. تحصیل، رأی دادن و ایفای نقش در جامعه به نفع مردان بود. بعد از این جنبش زنان به وجود اومد و مردها کمک کردن تا زنها حقوق اجتماعیشون رو به دست بیارن و حتی در جوامعی مثل اروپا و آمریکا بتونن زندگی بهتر و آسودهتری از مردها داشته باشن. الان در اون جوامع به نقطهای رسیدیم که مرد داره برای راحتی و زندگی خوب زن تلاش میکنه، در عین حال ازش انتقاد میشه و نمیتونه به خودش و نقشش در جامعه فکر کنه و احساس جنس دوم بودن بهش دست داده. به علاوه اینکه جنبش زنان واقعاً در جهاتی به ابتذال کشیده شده و تبدیل به جنبش «ضدمرد» شده. برای همین نویسنده میگه دیگه نیازی به جنبش زنان یا مردان نیست، بلکه زمان جنبش گذار جنسیتی و گفتوگوی دو جنسه. علت اسم کتاب هم در اینه که نویسنده میگه چیزهایی که ما بهشون میگیم قدرت مردانه، در واقع یک نوع دورریختنی بودن مرده و یک نوع تمجید و گول زدنه برای این که مرد خودش رو برای خانواده و جامعش فدا کنه. با این حال فکر میکنم ما نیاز به پژوهشهایی در سرزمین و فرهنگ خودمون هم داریم، چون بعضی مثالهای این کتاب، قوانین و آماری که میگفت، در آمریکا صادق بود نه ایران و باید وضعیت جامعهی ایرانی رو به صورت خاص بررسی کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.