معرفی کتاب روزها، ماه ها، سال ها اثر لیانکه یان مترجم بریژیت گیلبو

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
5
خواهم خواند
2
توضیحات
آن سال، به نظر می رسید که خشکی نمی خواهد به پایان برسد، خود هوا نیز ظاهرا به خاکستر تقلیل یافته بود و زغال روزها در دست هایمان تحلیل می رفت. خورشید در قالب خوشه هایی نامحدود بالای سرمان می درخشید. پدربزرگ از صبح تا شب بوی موهای سوخته خود را می شنید. گاهی دستش را در خلا دراز می کرد. آن وقت می توانست بوی گند ناخن های ارغوانی اش را حس کند.
یادداشتها
1402/5/21
19 ساعت پیش

قرار نیست سراغ تحلیل داستان برم فقط بگم که چقدر جالبه که با خلق یک فضای جمع و جور، داستان اینقدر بلند به نظر میرسه و حس خواندن یک روایت طولانی رو داره؛ طوری که انگار کل روز هایی که پدربزرگ و کور زیر شعله های آفتاب تقلا میکردن رو باهاشون گذروندم. (البته میتونه تاثیر تابستان ۴۰ درجه روستایی در خراسان جنوبی، که خونه های متروکهای که در هاشون سال هاست چِفت شده به کرات دیده میشه، هم باشه.) ولی سوال اصلیم اینه راوی کی بود؟ این کسی که پیرمرد رو "پدربزرگ" صدا میزد و همه جا باهاش بود، حتی در افکارش! چون از آخر داستان معلومه که امکان تعریف داستان برای کسی از زبان پدربزرگ غیر ممکنه یک فرضیه اینه که خود پیرمرد بخاطر اینکه دیگران "پدربزرگ" صداش میزدن اونم خودش رو پدربزرگ میدونسته. ولی فرضیه دیگر (که بیشتر بهش علاقه دارم) با این نشانه تفسیر میشه که در جایی در کتاب (صفحه ۷۳ چاپ ۱۴۰۱ نشر هیرمند) پیرمرد چیزی رو خطاب قرار میده چیزی که از اول داستان هست چیزی که باعث و بانی تمام اتفاقات و محرک اصلی تمام رویداد هاست " میدانی من کی هستم؟ خب من پدربزرگ تو هستم." او خودش رو پدربزرگ خورشید خطاب میکنه. میدونم که با راوی قرار دادن خورشید خیلی مشکلات پیش میاد مثلا یکیش روایت در شب ها (البته شب های مهتابی بازتاب نور خورشیده🌚) یا افکار و احساسات پیرمرد. ولی از من بپرسین زیاد مشکلی با نسبت دادن هوش تحلیلی به یک توپ آتشین ۴.۶ میلیارد ساله ندارم. هر چند احتمالا درست نباشه باز هم ترجیح میدم که راوی را خورشید بگیرم همین خورشیدی که خشکسالی را با خود آورد همین خورشیدی که چشمان کور را سوزاند و آب کرد همین خورشیدی که پدربزرگ بد و بیراهی نبود که به او نگفته باشد. دلم میخواد همین خورشید باشه که داستان این تقلای سوزنده رو بگه و خب چه راوی ای بهتر برای یک اتفاق جز عامل اصلی اون اتفاق تابستان داغ ۱۴۰۴
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.