یادداشت ندا
1402/2/19
درباره کتاب👇 〰️ داستان "روزها، ماهها، سالها" پس از یک مهاجرت دسته جمعی عدهای اتفاق میافتد، داستان دارای سه شخصیت است؛ یک پیرمرد۷۲ساله، یک سگ کور و یک ساقه ذرت. 〰️داستان بر این قرار است که، پس از اینکه همهی افراد یک روستا به دلیل خشکسالی روستای خود را ترک میکنند، پیرمرد تصمیم بر ماندن در روستا میگیرد. او با یک سگ نابینا دوست میشود و برای پرورش یک ساقه ذرت در حال رشد که تنها امید زنده ماندن و در امان ماندن او از گرسنگی در آن شرایط است، تلاش میکند. 〰️و همچنین این گیاه نشاندهنده آینده روستا به عنوان منبع تأمین بذر برای فصول آینده است. گویی پیرمرد در سیاره ای بایر رها شده است نه در روستای زادگاهش... او وظیفهی خود در قبال گیاه را بسیار جدی میگیرد و پوچی و تنهایی زندگی را ورق میزند و نشان میدهد با تمام سختیها، زندگی ارزش زیستن دارد. 〰️ دنیای پیرمرد در این داستان به شدت زنده است؛ او صدای رشد گیاه و غروب خورشید را میشنود، او با سگش صحبت میکند و به نظر میرسد سگ تمام حرفهای او را میفهمد، نورخورشید را روی ترازو وزن میکند، وقتی خورشید به اوج خود میرسد او صدای سوزش موهایش را میشنود و... او بسیار با محیط اطراف خود هماهنگ است. 〰️ لیانکه توصیفهای واضح و قابل لمسی از روستاهای آسیبدیده از خشکسالی و دشواریهای پیش آمده و همچنین درون ذهن، قلب و روح پیرمرد و سگ در داستان به نمایش در میآورد. 〰️داستان به خوبی نبرد انسان و طبیعت، نیستی و هستی، مرگ و زندگی را به تصویر میکشد و میتوان این داستان را به عنوان یک روایت آخرالزمانی نیز دانست. 〰️ لیانکه که از نویسندگان مشهور چینی است این داستان را در سال ۲۰۰۲ نگاشته است، او از نویسندگان مشهور و مخالف دولت چین می باشد که بعضی نوشته های او در کشورش ممنوع الچاپ میباشد. لیانکه در سال ۲۰۱۴ برنده #جایزه_فرانتس_کافکا شد و دوبار در فهرست نهایی جایزه بینالمللی #بوکر قرار گرفت.
16
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.