کنیز ملکه مصر
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
57
خواهم خواند
16
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
ام من «شرمیون» است. پدر و مادرم برده بودند، به همین جهت خود نیز کنیز شدم.والدین من در کاخ سلطنتی خدمت می کردند و من در آن کاخ چشم به دنیا گشودم. چند روز بعد از تولد من، دختر پادشاه مصر که مادرش یهودی بود، متولد شد و نامش را «کلئوپاتر» نهادند.من از وقایع دوره کودکی خود اطلاع ندارم، اما به خاطر می آورم که از سه سالگی همبازی کلئوپاتر شدم و او از بین دختران کوچک کاخ سلطنتی مرا ترجیح می داد و با من بیشتر الفت داشت. تصور می کنم یکی از چیزهایی که مرا نزد کلئوپاتر محبوب کرد، این بود که هنگام بازی وقتی ناگهان به خشم در می آمد و مرا کتک می زد و موهای سرم را می کند، من اعتراض و نزاع نمی کردم، بلکه به گوشه ای می رفتم و می گریستم و بعد از چند لحظه، کلئوپاتر به من نزدیک می شد و می گفت: «شرمیون، گریه نکن». گاهی برای اینکه مرا تسلی بدهد، یک کلوچه شیرین که با انگبین طبخ می شد به من می داد و می گفت: «بخور»، من هم کلوچه لذیذ را در دهان می گذاشتم و خشم و کتک او را فراموش می کردم.
یادداشتها