سرزمین گوجه های سبز

سرزمین گوجه های سبز

سرزمین گوجه های سبز

هرتا مولر و 1 نفر دیگر
3.2
20 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

15

هرتا مولر نویسنده، شاعر و مقاله نویس رومانیایی تبار آلمانی است که در سال 2009 برای همین اثر ناب اش یعنی «سرزمین گوجه های سبز» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.مولر و خانواده اش که جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بودند، آزارهای متعددی از سوی حکومت نیکولای چائوشسکو دیدند. هرتا، به دلیل عدم همکاری با پلیس مخفی حکومت دیکتاتور رومانی در دهه1970، به شدت تحت فشار قرار گرفت و به خاطر خودداری از همکاری با پلیس مخفی رژیم کمونیستی رومانی، از کشورش اخراج شد و در سال 1987 به آلمان مهاجرت کرد.هر زمان که مادر با کمربندِ لباس اش کودک را به صندلی می بندد، هر زمان که آرایش گر موهای پدربزرگ را اصلاح می کند، هر زمان که پدر به کودک می گوید «گوجه سبز نخور!»، در تمامی این سال ها، یک مادربزرگ در کنج اتاق ایستاده است. او، با ذهنی پریشان خیال، به دنبال همه ی آیندگان و رونده گان است. در همه ی این سال ها، مادربزرگ آوازی را با خود زمزمه می کند.پس از تاریک شدن هوا، وقتی مادربزرگ آوازخوان ام به خانه برگشت،مادرم پرسید: کجا بودی؟ مادربزرگ آوازخوان ام گفت: در خانه. مادرم گفت تو در روستا بودی. خانه ی تو این جاست. او مادربزرگ آوازخوان ام را به روی صندلی هول داد و گفت: در روستا به دنبال چه می گردی؟ مادربزرگ آوازخوانم گفت: مادرم. مادرم گفت: مادر تو منم. مادربزرگ آوازخوان ام گفت: تو هرگز موهای مرا شانه نکردی.

پست‌های مرتبط به سرزمین گوجه های سبز

یادداشت‌های مرتبط به سرزمین گوجه های سبز

          ریویوو نسبتاً بی ربط به کتاب

عمیقاً جای خالی دوست صمیمی رو توی زندگیم حس میکنم، نه که هیچوقت نداشتما، دیگه ندارم. یکی مهاجرت کرد، یکی ازدواج کرد، یکی هم تصمیم گرفت دیگه دوست نباشه، چرا؟ الله اعلم. حالا تو این سن و سال آدم دیگه دوست هم به راحتی پیدا نمیکنه چه برسه به دوست صمیمی. آدمها به هم بی اعتماد شدن، و البته حق دارن، به محض اینکه یک قدم به یه نفر نزدیک بشی، پیش خودش میگه یعنی این چه نیتی داره؟ بگذریم....ه

در مورد کتاب

سرزمین گوجه‌های سبز داستان زندگی چند دختره که در رومانی در زمان حکومت چائوشسکو زندگی میکنند و در تلاش هستند تا زندگی بهتری داشته باشند اما... احتمالاً یا من در زمان مناسبی این کتاب رو نخوندم، یا اینکه واقعاً نظرات باعث شده انتظار من خیلی بره بالا! کتاب بدی نیست اما حجم غم و سخت خوانی توأمان کتاب خیلی من رو اذیت کرد. کتابی نیست که من به کسی پیشنهاد بدم اما قطعاً کسی بخواد بخونه بهش نمی‌گم نخون. از نظر من اورریتده. یک فیلمی دیدم قبلاً به اسم «چهار ماه و سه هفته و دو روز» که فضاش خیلی شبیه به این کتابه هر چند نویسنده و کارگردان اقتباس از این کتاب رو گردن نگرفتن ولی خب اونم آش دهن سوزی نبود
        

0