شکار شبانه: دوازده داستان (از 1370 تا 1376)

شکار شبانه: دوازده داستان (از 1370 تا 1376)

شکار شبانه: دوازده داستان (از 1370 تا 1376)

4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

ناشر
نیماژ
شابک
9786003675742
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1399/2/3

توضیحات

        «شکار شبانه» نیز همچون دیگر مجموعه داستان درخشان صمد طاهری یعنی «سنگ و سپر» سال ها در محاق ماند و بسیار کمتر از «زخم شیر» و «برگ هیچ درختی» دیده و خوانده شد. تک تک داستان های این کتاب در عین واقعگرایی ناب مخصوص صمدطاهری، سرشار از شگفتی و خلاقیت ماهرانه ی داستان نویسی چیره دست هستند. خود طاهری به رغم همه ی تحسین ها و ستایش هایی که نسبت به کتاب «زخم شیر» شنیده و جایزه هایی که برای آن گرفته است، همچنان «شکار شبانه» را بهترین کتابش می داند و معتقد است بهترین داستان هایش را در این مجموعه گنجانده است. حال پس از ویرایش مجدد، همه ی آثار داستانی این نویسنده ی چیره دست آبادانی تا امروز در کنار یکدیگر در شکل و شمایلی جدید و آراسته تر، منتشر شده اند تا قضاوت درباره ی بهترین اثر طاهری به خوانندگان راستینش واگذار شود؛ قضاوتی که به راستی بسیار دشوار است چرا که نویسنده ی این داستان ها لحظه ای درباره ی کیفیت داستان هایش کوتاه نیامده و کم فروشی نکرده است.….گفتم: «بابا، شهباز چیه؟» پدرم خندید. تو لیوان چای ریخت و دستم داد. گفت: «پازَنیه که از گله دور شده.» گفتم: «پازَن یعنی قوچ؟» دوباره خندید، گفت: «یعنی بزِ وحشی.» گفتم: «یاغی هم یعنی بزِ وحشی؟» گفت: «آره.» حَبه قندی به دهان گذاشتم و چای را آرام فرو دادم. گفتم: «تو این کوه فقط یه شهباز هس؟» گفت: «ده دوازده تا بود. حالا همین یکی باقی مونده. این از همه شون گنده تره.» گفتم: «چرا امنیه ها خودشون نمی رن شکارش کنن؟» گفت: «چون خودشون شکارچی نیستن.» رفتم لیوان را گذاشتم تو خورجین. گفتم: «چرا خاله روشنَک گریه می کرد؟» سفیدی چشم هایش را به من دوخت. گفت: «خاله روشنک از رگ وریشه ی ما نیس. این یادت باشه.»
      

یادداشت‌ها