یادداشت سامان
1403/11/18
شکار شبانه مجموعه داستانی است حاوی دوازده داستان کوتاه از صمد طاهری نویسنده آبادانی که حاصل کار خواندنی و جذاب از آب درآمده. داستانها یک سری درون مایههای مشترکی مثل خشونت، بی وفایی، جست وجو گری شخصیت ها داشتند. نثر صمد طاهری روان و ساده و از دل همین سادگی شکل روایت جذاب و تاثیرگذاری خلق کرده بود. گاهی یک داستان خیلی ساده و معمولی شروع میشد و بعد از گذشتی، نویسنده ، مخاطب رو وارد اصل قضیه میکرد و این اصل، بسیار هولناک و تکان دهنده بود.انگار پس این سادگی روایت، حجابی حایل شده بود و حالا نویسنده تصمیم گرفته بود پرده از این حجاب بکشه و مخاطب رو با واقعیت ماجرا آشنا کنه.سطح کمال این قضیه رو در داستان « شکارچی» شاهد هستیم که برای من بهترین داستان این مجموعه و یکی از بهترین داستان کوتاههای ایرانی بود که تا امروز خوندم. نکته بعدی جست و جوگری بود.در برخی داستانها شخصیتها دنبال چیزی میگشتند که یا نمیرسیدند و یا اگر هم میرسیدند باز پرده از واقعیتی تلخ برداشته میشد. گاهی شخصیت داستان مثل دایره دور خودش میچرخید و در انتهای داستان به نقطه اول میرسید.جست و جویی برای چیزی و نرسیدن به چیزی و روز از نو روزی از نو.این قضیه در داستان «عکس» مشهود بود. نویسنده از امیدها و آرزوها و البته نرسیدنهای شخصیتهای قصه میگه.روایتگره و وارد قضاوت نمیشه.داستانش رو روایت میکنه و نتیجه به عهده مخاطب باقی میمونه. داستانها پیرنگ قویای دارند و در حداقل صفحات ممکن روایت تکمیل میشه. گاهی زنی در حال ماهی پاک کردن با زن همسایه سفره دلش رو باز میکنه و با زندگی سخت او و تصمیمات دردناکی که برای بقا گرفته و شرم همیشه همراهش آشنا میشیم( داستان بچهی مردم) و گاهی از عشق نافرجامی فردی معلول حرف زده میشه که راوی با شرم و احساس گناه اون رو روایت میکنه.راویای که برادر فرد عاشق پیشه است(داستان جیرجیرکها و مجسمهها).در همین داستان میشه نشانه هایی از مسخ کافکا هم در نویسنده دید.برخی داستانها نویسنده ابتدای داستان، سرانجام شخصیت یا شخصیتها رو میگه و حالا در ادامه چگونگی رسیدن اونها به سرانجامشون رو تعریف میکنه و در برخی هم سرانجام شخصیت در همان انتهای داستان مشخص میشه و گره داستان در اون نقطه باز میشه. مجموعه خوبی بود.مخصوصا برای منی که هیچگاه با داستان کوتاه رابطه خوبی نداشتم و همیشه طرفدار رمان بودم، مثل یک شگفتانه شیرین بود.امیدوارم بیش از پیش بتونم داستان کوتاه بخونم.درسته تم داستانها تلخ و سیاه و ناراحت کننده بود ولی مشخص بود نویسنده به خلق این فضاها مسلطه و کار رو تصنعی در نیاورده.مثل هر مجموعه داستانی برخی داستانها رو بیشتر و برخی رو کمتر دوست داشتم.آقای طاهری معروفترین کارش «زخم شیر» هستش که جوایز مختلفی هم براش به ارمغان آورده ولی طبق چیزی که در سایت نشر نیماژ نوشته شده و برام جالب بود اینه که خودش، مجموعه « شکار شبانه» یعنی کتاب حاضر رو بهترین کار خودش میدونه!.این اولین اثری بود که از ایشون خوندم و در ادامه باز هم از ایشون خواهم خواند، اگر عمری باشه....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.