مزدور

مزدور

مزدور

هوارد فاست و 1 نفر دیگر
3.3
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

2

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

رمان مزدور هاوارد فاست حکایت همه ی دوران ها خاصه زمانه ی ماست. حکایت مزدورانی که به طمع نان، پای را از دایره ی اخلاق بیرون می گذارند و ستمگری می کنند، اما خودشان قربانی اند. قربانی فقری که بیشتر فرهنگی است و در نهایت، قربانی خشونت و بدخویی دیگرانی که جواب بدی را فقط با بدی می دهند.مزدور اولین بار در سال 1363 از سوی انتشاراتی های نیلوفر و الفبا منتشر شد، ولی پس از آن دیگر انتشار نیافت. با این همه، هر رمان کلاسیک بزرگی پا دارد و اگر سال های مدید هم خاموش در کنجی بنشیند، بار دیگر برمی خیزد و راه می افتد تا خود را به مخاطبانش برساند. این اتفاق بعد از 36 سال برای مزدور هم رخ داد و این رمان برجسته با ویرایش تازه ی مترجم -که حالا از پیشکسوتان عرصه ی ترجمه در ایران است- از سوی نشر خزه به خانه ها و کتابخانه ها راه یافت.در اینجا، در این بهار زیبا و دیرپا، ترسناک ترین درام در حال اجرا بود؛ مردی را داشتند محاکمه می کردند که موضوع مرگ و حیاتش در میان بود و نه هر مردی، بلکه یکی از کسانی که در آن سال های عجیب، کینه و نفرت همگان را برمی انگیخت: یعنی یک مزدور. شاید سرنوشت غم انگیز ما چنین بود که جنگ این همه از ما دور باشد، چون با تمام درنده خویی و پوچی جنگ، درگیری هرکسی در آن، نه تنها بدترین صفاتش را آشکار می سازد، بلکه بهترین خصوصیاتش را نیز می پروراند و همین جاست که همراه با بی رحمی ترحم و شفقت نیز به وجود می آید. در اینجا دشمن مردی تنها بود که اصلاً مرد نبود، بلکه پسربچه بدبخت و یتیمی بود که هزاران مایل از خانه و کاشانه خود دور افتاده بود.-از متن کتاب- درباره این کتاب بیشتر بخوانید

لیست‌های مرتبط به مزدور

یادداشت‌های مرتبط به مزدور

            رمان لایه‌دار دوست‌داشتنی

چون مترجمش غبرایی بود برداشتم تا اینکه هاوارد فاست را بشناسم که حرف حسابش در رمان و داستان چیست. و حالا هر کتابی که در کتابخانه عمومی ببینم که اسم فاست روی آن حک شده، برمی‌دارم. چون می‌دانم ارزش خواندن دارد. اینکه کسی در ۱۹۰ صفحه بتواند رمانش را این‌قدر عمیق کند که لایه‌هایش را نشود در یک دور مطالعه دریافت کرد، حتما باید بیشتر از یک کتاب از او خواند.
سرراست‌ترین برداشت از کتاب، یک ماجرای جنگی بود.
کمی که جلوتر می‌روی و به سمت پایان، یک دادگاه نظامی جلوی چشم‌هایت نقش می‌بندد که حرف ندارد.
در آخر هم اوج احساسات را می‌شود لمس کرد.
و این سه تای بالا سطحی‌ترین لایه‌ها بود.
اما اخلاق؛ اینکه مزدور را باید اعدام کرد یا نه. حق با کیست؟ این لایه در سراسر کتاب موج می‌زد؛ به طور سؤال‌گونه‌ای خواننده را وا می‌داشت به آن فکر کند.
مذهب؛ آنچه در یک قصبه کوچک، به شکل‌های مختلف دیده می‌شد. و نشان دادن اینکه دارندگان مذهب‌های مختلف چطور می‌توانند در یک روستای کوچک در کنار هم باشند یا در مقابل هم.
تاریخ انگلیس و آلمان و آمریکا. این بخش جداناپذیری از لایه‌ی آشکار داستان بود.
اما مخفی‌ترین لابه به نظرم «غربت اوان فوردشام» بود. دکتری که اخلاق پزشکی را در رمان تعریف می‌کرد، زبان گزنده‌ای داشت. او یک سرهنگ انگلیسی بوده که به محیط دشمن یعنی آمریکا مهاجرت کرده. او در آمریکا احساس آرامش می‌کند. اما نزدیک‌ترین کَس به او، یعنی زنش این را نمی‌فهمد. این دیگر یک پله پایین‌تر از غربت است؛ تنهایی.
          
moved rad

1401/04/30

                کتاب روان و سرگرم کننده ای است. ولی زیاد کشش ندارد.  ولی نویسنده قدرت مند است و المان های یک رمان را دارد
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.