معرفی کتاب وفور کاترین ها (رمان) اثر جان گرین مترجم آرمان آیت اللهی

وفور کاترین ها (رمان)

وفور کاترین ها (رمان)

جان گرین و 1 نفر دیگر
3.2
10 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

6

ناشر
آموت
شابک
9786003840744
تعداد صفحات
298
تاریخ انتشار
1398/7/6

توضیحات

        در روابط دختر پسری، هر کسی از یک تیپ آدمی خوشش می آید. تیپ موردعلاقه ی کالین سینگلتون، شخصیتی اخلاقی یا حتی ظاهری نیست؛ لغوی است! او از «کاترین»ها خوشش می آید. ولی بعد از اینکه نوزدهمین کاترین زندگی اش هم با او به هم می زند ، تصمیم می گیرد انقلابی در روابط عاشقانه به پا کند اما ... «جان گرین» نویسنده 39 ساله ی آمریکایی یکی از موفق ترین و تاثیرگذارترین چهره های ادبی جهان خصوصا در ژانر «یانگ ادالت» یا نوجوان در سال های اخیر بوده است.«نحسی ستاره های بخت ما» (2012) و «شهرهای کاغذی» (2008) دو رمان دیگر این نویسنده در حوزه ی ادبیات نوجوان بودند که فروش موفقی داشتند و هر دو تبدیل به فیلم سینمایی شدند. «نحسی ستاره های بخت ما» از جمله فیلم های پرفروش سال 2014 بود که با بودجه ای 12 میلیونی ساخته شد، اما 307 میلیون دلار در سینماهای جهان فروخت. درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

لیست‌های مرتبط به وفور کاترین ها (رمان)

یادداشت‌ها

          چرا کتاب‌های جان گرین را می‌خوانم؟ 
قطعا به این دلیل نیست که ارزش ادبی خاصی دارد یا رمان‌های فوق‌العاده‌ای می‌نویسد. صرفاً به این دلیل است که در زمان‌هایی از زندگی لازم دارم که از کالبد خودم بیرون بیایم و جای کس دیگری زندگی کنم. جان‌ گرین این فرصت را به من می‌دهد. عمق شخصیت‌ها و سادگی همیشگی قصه و روانی داستان کمک می‌کند تا برای چند ساعتی غرق شوی و جای کسان دیگری زندگی کنی.
تا بحال هر آنچه از جان گرین به دستم رسیده خوانده‌ام از "خطای ستارگان بخت ما" و "لاک‌پشت روی لاک پشت" و "در جست و جوی آلاسکا" و "شهرهای کاغذی" می‌توانم اعتراف کنم با اینکه مدت زمان زیادی نگذشته داستان همه‌شان را فراموش کردم‌. اما شخصیت‌ها و احساساتشان را خوب یادم هست و همین باعث می‌شود که با وجود افول جان گرین بعد از "خطای ستارگان بخت ما" باز هم نوشته‌هایش را از دست ندهم.
این کتاب‌ چیزی نیست که به دیگران توصیه‌اش کنم اما این نافی این نیست که با "کالین" و هدف زندگی‌اش هم عمیقاً همزادپنداری نکنم. 
رمان‌های جان‌گرین چیزی شبیه یک پتوی نرم و لطیف‌اند که باید یک بعدازظهر سرد دور خودت بپیچی و جوری به خواب بروی که انگار دنیا هیچ‌وقت وجود نداشته.
        

3

طناز

طناز

1403/10/3

          «به فاصله ای فکر کرد که میان آنچه به خاطر می آوریم و آنچه واقعاً اتفاق افتاده وجود دارد؛ فاصله میان آنچه پیش بینی میکنیم اتفاق بیفتد و آنچه واقعاً اتفاق خواهد افتاد و کالین با خود فکر کرد که در آن فاصله فضای کافی وجود داشت تا بتواند خود را از نو بسازد، فضای کافی برای اینکه از جلد یک تیزهوش پا فراتر بگذارد و داستان خودش را بهتر و متفاوت تر ،بکند فضای کافی برای اینکه از نو متولد بشود و باز از نو متولد بشود .»

«گریه کردن چیزی را اضافه میکند؛ وقتی گریه میکنی تو هستی به اضافه‌ی اشکهایت»

« ولی او واقعاً گریه نمیکرد افسرده تر از این بود که گریه کند غصه دارتر. انگار آن دختر آن تکه از جسم کالین را که مخصوص گریه کردن بود از او کنده بود.»

«آدمیزاد طبیعت و سرنوشت را مقصر هر چیزی می داند در حالی که سرنوشت هر کس چیزی نیست جز انعکاسی از ،شخصیت احساسات اشتباهات و ضعفهای او.»

«سوییچت را وقتی پیدا میکنی که به اتوبوس راضی سوییچ شده ای؛ کاترینت را وقتی پیدا میکنی که بیخیالِ تمام کاترینهای جهان
شده ای و البته لحظه ی یورکایی کالین زمانی فرا رسید که داشت امیدش را برای همیشه به آن از دست میداد.»

«پیش خودش فکر کرد ظرفیت دوست داشتن آدم خیلی زیاده ولی هیچوقت علاقه آدم به یک نفر نمیتونه از دلتنگی ای که در نبودش
احساس میکنه بیشتر شه»

«اما کتابها همیشه با او می ماندند کتابها دل شکسته ترین موجودات هستند؛ زمینشان ،بگذاری تا ابد منتظرت میمانند و اگر به آنها توجه کنی تا همیشه عاشقت میمانند.»

«یه تغییر میکروسکوپی و اون تغییر میکروسکوپی نوسان میکنه و به بیرون منتقل میشه و اثر میذاره اثری کوچیک ولی موندگار من فراموش خواهم شد ولی داستانها باقی
خواهند .موند پس همه ی ما اهمیت خواهیم داشت، شاید نه خیلی زیاد ولى قطعاً بیشتر از هیچی!»



اصلا دوسش نداشتم و اصلا قشنگ نبود و بهش ۱ میدم
        

1