شب رنج موسی
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
2
توضیحات
لیم گفت:شب های طرابلس همین جوری وحشت دارد تو را خدا تو یکی مارا نترسان.تا آخر شیفت من می لرزم توی اتاق پانسمان.تا زود است بود بالاها.در یک اقلیم دیگر... من خودم بارها خواب دیده ام تاجری هستم در محله چهل دز بغداد.می دانی که پدر بزرگم بارها به عراق رفته بود. توتون تجارت می کرد،بدبخت نمی دانست یک روزی نوه اش می شود عمله ی ظلم... بارها خوابش را دیده ام که آنجا بوده ام. یک محله شبیه محله خودمان.درست است که سال ها از آن خبری ندارم اما دیوارهایش مثل همان دیوار کوچه هایمان و هوایش همان هوا و خانه هایش...