معرفی کتاب فلسفه در دام ایدئولوژی اثر رضا داوری اردکانی کتابعمومیفلسفهدربارهی فلسفه و منطق فلسفه در دام ایدئولوژی رضا داوری اردکانی و 2 نفر دیگر 4.5 2 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 1 خواهم خواند 3 ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل شابک 9789643042363 تعداد صفحات 532 تاریخ انتشار 1389/10/4 توضیحات کتاب فلسفه در دام ایدئولوژی، ویراستار غلامرضا بیات. یادداشتها محبوبترین جدیدترین محمدقائم خانی 1402/3/2 . زمانی میپنداشتند که اروپائیان بدان جهت ترقی کردند که از چپ به راست مینوشتند و این رسم که ما از راست به چپ مینویسیم مانع پیشرفتمان شده است و باید آن را تغییر داد. من میگویم این تقلید، از تقلید گذشته و گذشتگان خودی بدتر و زیانبارتر است؛ زیرا مقلد را از خانه کهن بیرون میآورد و در بیابانهای پر از سراب سرگردان میسازد... وقتی جامعهای حرکت میکند آثار جنبش در تفکر، علم، فرهنگ و عمل مردم و حتی در وجنات ایشان ظاهر میشود. این جامعه دین، آیین، اخلاق و ادب خود را چنان تلقی و تفسیر میکند که هموارکننده راه و دستگیر او در مواضع و مواقع دشوار باشد. ما باید برای سیاستزدگی فکری بکنیم و بکوشیم سیاست و علم و فکر را از سیاستزدگی جدا و رها سازیم. ولایت حقیقی سیاست توأم با تفکر است و در آن، تفکر سیاست را راه میبرد اما در سیاستزدگی، سیاست از تفکر جدا میشود و جای آن را میگیرد و تمام شئون و اوصاف آن را به خود نسبت میدهد؛ به این جهت شاید تفکر دشمنی خوشظاهرتر و خطرناکتر از سیاستزدگی نداشته باشد. سیاستزدگی که به صورتهای گوناگون و گاهی در هیأت فلسفه ظهور میکند علف هرزی است که کشتزار سیاست، ایدئولوژی، فلسفه و دین را آلوده و تباه میسازد. چه کسی گفته است که مردم غربزدهاند؟ مردم غربزده نیستند بلکه قلمها و زبانها غربزده شده است و در این میان بدترین غربزدگان آنان هستند که کلمات دینی بر زبان میرانند و آن کلمات را، با آرای ضددینی تفسیر میکنند و اگر کسی بگوید این کار خلاف رسم تحقیق است، میگویند جلوی آزادی و ابداع را میگیرید. نظام اداری را در نظر آوریم. این نظام نه به خود اعتماد دارد و نه به مردم و به این جهت همیشه به دور خود میگردد، کارهای زاید میکند و اغلب کارهای لازم و اولی را در بوته اهمال میگذارد. اصل نظام اداری فعلی این است که همه مردم دروغگو، متقلّب و ناپاکاند و باید مواظب بود کلاه سر دولت نگذارند و سوءاستفاده نکنند... اصل دیگر حاکم بر نظام اداری، این است که هیچ خطا و تخلفی نباید باشد و باید از کوچکترین تخلف از مقررات جلوگیری و پرهیز کرد. این اصل، که در اخلاق یک اصل شریف و عالی است، در مدیریت و سازمان اداری اثر نامطلوب میگذارد؛ زیرا با آن کارها تعلیق به محال میشود. راه، روش، منهج، وسیله و توشه راه همه تابع مقصد سفر است. غربی با دل بستن به مقصد رویایی بهشت زمینی که در آن بشر علیم، قدیر و مرید است، با تعلق خاطر به زمین، به علم و سیاست پرداخت. ما وقتی میتوانیم به طرح مسائل جدی اجتماعی بپردازیم که طرحی برای آینده داشته باشیم و البته که با وهم و هوس نمیتوان آینده را طرح کرد بلکه این کار مستلزم تفکر است. وقتی از الفاظ فلسفه برای طرح مسائل دروغین استفاده میشود این خطر قوت میگیرد که تفکر خاموش شود و الفاظی جای آن را بگیرد و کسانی تصور کنند که با این لفّاظیها متفکر شدهاند. گزینش عین آزادی و اختیار است و گزینش تکنیک هم در صورتی معنی و مورد دارد که طراحان گزینش تکنیکزده و اسیر تکنیک نباشند. تکنیک غیر از وسائل و ابزار تکنیک است. تکنیک وسیله نیست بلکه حاکم و غالب است و بیشتر کسانی که دستورالعمل اخذ فلان و رد بهمان را صادر میکنند نمیدانند که معمولاً خود محکوم تکنیک هستند. برای این که بتوان از وسائل تکنیک با آزادی بهرهمند شد باید اول از استیلای تکنیک و حرص آن آزاد شد و آزاد شدن از این حرص و استیلا با قطع بسیاری از تعلقات و قرب به حضرت وجود و تفکر در ماهیت و ذات تکنیک میسر است. اگر به فرهنگ هم همان نگاهی را داشته باشیم که به فیزیک داریم، هم قدر فیزیک را پایین آوردهایم و هم فرهنگ را. نه این که فرهنگ مطلقاً بیسود باشد و تنها صورت سودمندی، سودمندی فیزیک باشد؛ فرهنگ و فیزیک هردو سودمند هستند. اما اگر توقع داشته باشیم فیزیک مثل فرهنگ و فرهنگ مثل فیزیک باشد، توقع ما برآوردهشدنی نیست. منتها اگر فرهنگ خاصی وجود نداشته باشد، فیزیک هم وجود ندارد. ما به فرهنگ از آن جهت احتیاج داریم که بنای زندگی عادی و مرسوم علمی ما بر آن است. اشکانیان که وارث سلوکی ها بودند با زبان و آداب یونانی آشنایی داشتند و زبان رسمی دربار اشکانی زبان یونانی بود. وقتی که اسلام میآید، با پیدایش تعلق اسلامی به علم به طور کلی، به علوم همه عالم اعتنا میشود. در عالم اسلام فقط به علم یونانی اعتنا نمیشود، بلکه به علوم ایرانیان، چینیها و هندیها هم توجه شده است. مأمون کتاب را در یک کفه ترازو میگذاشت و در کفه دیگر طلا میریخت و معادل وزن کتاب به مترجم طلا میداد. این که چه چیز فارابی را از فاراب به مرو برد و از مرو به بغداد کشاند و از بغداد به دمشق برد و چه چیز غزالی را مقیم مسجد دمشق کرد، معمولاً از نظر پنهان میماند. یعنی در اکثر مواقع در بند این نیستیم که بپرسیم چرا استاد بزرگ نظامیه با حشمت و جلالی که داشت به دمشق رفت و در آنجا منزوی شد؟ راستی ما که آثار قرون اولیه اسلامی را در دست داریم، آیا نباید از خود بپرسیم که چرا کتابهای دوران قبل از مشروطه را، که در حد خود ادبیات قابل مطالعهای است و باید در باب آن (لااقل) تأمل شود، نمیشناسیم و نمیخوانیم و در بازار کتاب پیدا نمیکنیم؟ چگونه بود که قاضی سعید قمی و ملاصدرای شیرازی، کتاب اثولوجیا (کتاب الربوبیه منسوب به ارسطو) را میتوانستند تهیه کنند و برای ما تهیه ترجمه چاپشده کتاب دکارت و آثار ملکم و میرزاآقاخان کرمانی بسیار متعذر و دشوار است؟ با ظهور ابن سینا و تصنیف کتابهایی مثل شفا و اشارات مرحله تازهای در تحقیق و تعلیم فلسفه آغاز شد. ابن سینا خود در همدان و اصفهان مجلس درس دایر کرد و از آن زمان کتابهای نجات و شفا یا شروحی که بر کتاب الاشارات و التنبیهات نوشته شد، در زمره کتابهای درسی مدارس و مراکز علم و فلسفه درآمد. ابن سینا تمامی اقسام و ابواب فلسفه دوره اسلامی را به صورت سیستماتیک تدوین و تألیف کرد و در مقام رئیس فلاسفه قلمرو اسلامی معرفی شد. مشکل ما قانون کار، مالکیت زمین و بازرگانی خارجی نیست، بلکه در اصل تجارت و کار و مالکیت، مشکل داریم. مارکس گفته است در جامعه سرمایهداری، کار به صورتی درآمده است که با ذات بشر سازگار نیست و او را با خود بیگانه میسازد. جامعههای سوسیالیست نه فقط این باخودبیگانگی را رفع نکردهاند بلکه آن را شدت دادند. حالا چرا باید ما فکر کنیم که با تقلید از رسوم و قواعد عالم سرمایهداری یا سوسیالیسم و صرف اعطای نام «احکام فقهی موافق با مقتضیات زمان» به آن، کار تمام میشود؟ شرایط و موانع اصلی توجه به پژوهش، شرایط و موانع تاریخی و فرهنگی است و این شرایط و موانع را به ویژه در بینش کلی و فلسفه اجتماعی میتوان دید. اگر این بینش سطحی باشد موجب میشود که امر تاریخ، فرهنگ و تمدن سهل انگاشته شود که این سهلانگاری معمولاً با سختگیری در امور جرئی و فرعی تدارک میشود. اکنون برای بسیاری از اقوام، سهلانگاری در کارهای مهم و اساسی و سختگیری در جزئیات و امور بیاهمیت به صورت عادت بسیار بدی درآمده است. با این عادت و با فقدان بینش عمیق تاریخی، رشته ارتباط با مآثر فرهنگی و تفکر فلسفی و دینی گسیخته میشود و سرگردانی پدید میآید، تا آنجا که ممکن است بشر از بندهایی که او را به این عالم بسته است غافل شود. لنین گفته بود کانت ماتریالیست محجوب بوده است. اگر لنین در مورد کانت نادرست میگفت، درباره بسیاری از تفسیرهای فلسفه کانت و بعضی حوزههای نوکانتی و فلسفههای پوزیتیویست، این حکم درست است. نقل است که عارف بزرگ شیخ ابوالحسن خرقانی بر سردر خانقاه خود نوشته بود: «هرکس بدین سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکه در درگاه باریتعالی به جان ارزد بر سفره بوالحسن به نان ارزد.» در عالم اسلام به طور کلی این آزادی وجود داشته است. چنان که در اندلس تا وقتی که مسلمانان حکومت داشتند، یهودیان آزاد بودند، ولی با پایان یافتن دوران حکومت مسلمانان آنها تحت فشار قرار گرفتند و ناچار به شمال اروپا مهاجرت کردند. این حج چیست که قیام مردم به آن قرار داده شده است. راستی اگر معنی آیه شریفه این است که خداوند تبارک و تعالی کعبه را بیت حرام قرار داده، نظام معاش مردم و همچنین معاد ایشان را بر آن نهاده است، دیگر حج، آمدن و رفتن نیست؛ بلکه شاید مقصود از آیه شریفه این است که مردم در حقیقت خود نحوی بستگی به کعبه دارند و در حج عهدی را که بسته بودند، تجدید میکنند. کعبه مقام امن است و از این حیث نسبتی با ولایت دارد. 0 0