معرفی کتاب امیلی (سه جلدی) اثر لوسی مود مونتگمری مترجم سارا قدیانی

امیلی (سه جلدی)

امیلی (سه جلدی)

4.4
5 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

3

شابک
9786002514042
تعداد صفحات
770
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب امیلی (سه جلدی)، ویراستار محبوبه کرمی.

لیست‌های مرتبط به امیلی (سه جلدی)

نمایش همه

12

یادداشت‌ها

          (قبل از شروع بگم که این متن طولانیه )نمیدونم تاحالا اتفاقی افتاده که مثلا شما رو یاد بخش یا صحنه ای از یه کتابی که تاحالا خوندید بندازه یا نه؛ اگر این کتاب جزو کتابای مورد علاقه تون باشه پس امکان نداره اون صحنه هایی رو که با تمام وجودتون درکش کردین رو فراموش کرده باشید. ولی اگر از اون کتابایی بوده که فقط خواستید بخونید و تمومش کنین باید بگم که خب قطعا به یاد نمیارین
مجموعه کتاب "امیلی " جزو کتابای مورد علاقه من بود و هست. من همیشه این کتابو(و خیلی از کتابای دیگه رو) با تمام وجودم درک و حس میکردم . و خب این به من کمک میکرد که بیشتر بتونم کتاب رو پیش ببرم و ازش لذت بیشتری ببرم.
یه اتفاقی امروز افتاد که وقتی بهش فکر کردم باعث شد که یاد یکی از صحنه های این کتاب بیفتم . و به موضوعای دیگه ای هم که فکر کردم باعث شد بفهمم که نه اون موقع که این کتابو میخوندم فکر نمیکردم احساس فلانی اینقدر عمیق باشه. منظورم هر کتابیه.
از اینجا به بعد داستان رو لو میدم ؛ پس اگر میخواید این کتابو بخونید پیشنهاد میکنم تا همینجا نگه دارید:
توی "امیلی و جست و جو" موقعی که ایلزه قرار بود با تدی ازدواج کنه من خیلی حرص خوردم. چون امیلی مال تدی و تدی مال امیلی بود. از اول هم تصور تدی و ایلزه کنارهم برای غیرممکن بود. صبح عروسی ایلزه و تدی ، یکی خبر داد که پری(اونی که ایلزه عاشقش بوده)تصادف کرده . ایلزه اینو میشنوه و به سرعت با همون لباس عروسی میره به بیمارستانی که پری اونجا بوده. میدونین منظورم چیه؟ انگار این یه تلنگره برای اینکه بعضی موقع آدم بفهمه : نه! داری چی کار میکنی؟!
میخوام بگم که (بذارید صادق باشم) آقا مثلا شما یکی رو دوست دارید . به طور متوسط . ولی مثلا وقتی یه اتفاقی برای اون کسی که دوستش داری میفته و تو بعد اون اتفاق میفهمی که: نه اشتباه میکردم . من اونو خیلی بیشتر دوستش دارم . بیشتر از اونی که خودم فکر میکردم .
تو همین داستان انگار که اگر پری تصادف نمیکرد خب قاعدتاً ایلزه هم به این پی نمیبرد که دارد به خودش دروغ میگوید که پری را دوست نداره. میفهمید چه میگویم؟ اگر پری تصادف نمیکرد صددرصد ایلزه با تدی ازدواج میکرد . و اینطوری نه امیلی به عشق حقیقیش میرسید و نه تدی و نه ایلزه .
نکته اصلی این متنم این بود که:(*۱_ بعضی موقعها تو متوجه نیستی داری چی کار میکنی و به خودت دروغ میگی و۲_اینکه بعضی اتفاقا باعث میشن که تو به خودتت بیای و بفهمی که داری با خودت چی کار میکنی و ۳_این که ممکنه بعضی از اتفاقا به تو به درک بعضی از قسمت های کتاب کمک کنن و بعدا که بهشون نگاه کنی میگی که واقعا اون فلانی که اونجا فلان احساس رو داشت چقدر اذیت شده .
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو کامل و واضح بیان کنم.
حتما بهم بگین که دقیق فهمیدین یا نه.
من خودم امروز این نتیجه گیریا رو فهم کردم. امیدوارم که شما هم درک کرده باشید.
یادتون باشه که همیشه باهمه بخصوص خودتون صادق باشید

        

4