معرفی کتاب رباعیات خیام اثر محمدصادق احدپور

رباعیات خیام

رباعیات خیام

محمدصادق احدپور و 1 نفر دیگر
4.4
27 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

56

خواهم خواند

7

شابک
9786006868288
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1398/7/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
ترانه ها و اشعار خیام هیچ وقت تازگی و لطافت خود را از دست نخواهد داد. چون این ترانه های در ظاهر کوچک ولی پر مغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در دوران مختلف انسان سرگردان کرده و او را به وادی سرگردانی کشانده... .

      

پست‌های مرتبط به رباعیات خیام

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خیلی عالی بود 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          حرف هایی که دوست داشتم با شما در میان بگذارم: 
اول سعی میکنم با چند شعر خیام این فیلسوف و ریاضیدان شما را با کلیت نگرش وی نسبت به جهان و زندگی آشنا کنم. 

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است/گویی ز لب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی/کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

این رباعی همانطور که به اتصال اجزای عالم به یکدیگر اشاره میکند از خواننده درخواست فروتنی دارد فروتنی و توجه حتی به کوچک و شاید بی اهمیت ترین اجزا  و برای برانگیختن  احساس از تشبیه بسیار زیبا استفاده می کند «لاله رویی». 

ای بس که نباشبم و جهان خواهد بود/نی نام ز ما و نی نشان  خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل/زین پس چون نباشیم همان خواهد بود
زندگی ما در برابر عظمت جهان بسیار بسیار ناچیز است. 

یک روز ز بند عالم آزاد نیم /یک دم زدن از وجود خود شاد نیم. 
 با خواندن اشعار خیام بیشتر به این فکر فرو می روی که قدر لحظات، قدر اکنون را بدانی. 

بر خیز و مخور غم جهان گذران/بنشین و دمی به شادمانی گذران

گاهی فکر میکردم باید همیشه و همیشه بی وقفه به تلاش کردن ادامه بدم برنامه روتین روزانه ام را پیگیری کنم که اگر دست از عاداتم بردارم یکی یکی از پله های بلند به پایین سقوط میکنم جایگاهم را از دست میدم. 

ولی

در طبع جهان اگر وفایی بودی/نوبت به تو خود نیامدی از دگران

و در آخر چه خواهد شد؟ 

از تن چو برفت جان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو

و آنگاه برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو

اما این  حرف خیام نه از روی پوچ گرایی و رسیدن به نیستی و رنج است بلکه ریشه در خواسته او از قدرشناسی از دم است
 
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است 
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

میخواستم که با نگاهی به متون  کلاسیک ایران  پیش زمینه ای از نوع نگاه و فکر پیشینیان داشته باشم، گویی که چیزی برای یادگیری وجود نداشت و من فقط یک پژوهشگر ادبیاتم اما اما اما من هیچ نیستم. 
در شروع کار بنده فقط به حجم کم و سریع خوان بودن خیام فکر میکردم. 
اما آنطور که میخواستم خیام نه در دو روز نه در سه روز تمام شد 
و حالا هم که تمام شده در من جاری است گویی تا روز مرگ باید نگاه اپیکوری خیام را در خود حل کنم. 
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتابش فوق العاده بود اشعار بینظیر 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2