معرفی کتاب روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟ اثر آرهارد بار مترجم سیروس آرین پور

روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟

روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟

آرهارد بار و 1 نفر دیگر
3.5
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

ناشر
آگاه
شابک
9789644163425
تعداد صفحات
248
تاریخ انتشار
1352/10/11

توضیحات

        «روشنگری چیست؟» مقاله ای از فیلسوف امانوئل کانت در سال 1784 است. در نشریه دسامبر 1784 برلینیشه موناتشریفت (ماهنامه برلین) که توسط فردریش گدیکه و یوهان اریش بیستر ویرایش شده بود، کانت به سوالی که یک سال پیش از آن توسط کشیش یوهان فردریش زولنر، که همچنین یکی از مقامات دولت پروس بود، پاسخ داد. مقاله کانت همچنین به علل فقدان روشنگری و پیش شرط های لازم برای ایجاد امکان روشنگری برای مردم پرداخته است. او ضروری میدانست که پدرگرایی کلیسا و دولت ملغی شود و به مردم آزادی داده شود تا از عقل خود استفاده کنند. کانت فردریک دوم پروس را به خاطر ایجاد این پیش شرط ها ستایش کرد. کانت بر مسائل دینی تمرکز کرد و گفت: «حکام ما» علاقه کمتری به این دارند که به شهروندان بگویند در مورد مسائل هنری و علمی چه فکری کنند. حال این کتاب "روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟" اثری است که توسط "آرهارد بار" گرداوری شده است. نویسنده در این کتاب همین مباحث منطقی و فلسفی را پی گیری می کند و سعی دارد با گزینش مقالات مخلف فهم تازه ای را از موضوع مطرح شده ایجاد کند. این کتاب توسط نشر "آگاه" منتشر شده است.
      

یادداشت‌ها

          نکاتی درباره مقاله «روشنگری چیست؟» کانت

فوکو در شرحی که به این مقاله کانت دارد نکته جالبی را بیان می‌کند. کانت در این مقاله برای اولین بار در تاریخ فلسفه به حال خود توجه می‌کند و پرسش «روشنگری چیست؟» میتواند همان پرسش «امروز ما چیست؟» باشد. گویی در طول تاریخ فلسفه اولین دفعه است که فیلسوفی/ جغدی به جای «در هنگام شب» به وقت روز پرواز میکند و ضمنا کانت در همین حین در حال تعیین نقش و جایگاه فیلسوف نیز هست. بگذریم.

.
1- جمله اول تکان دهنده است: «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است.» در همین جمله قید «خود بر خویش تحمیل کرده است.» رهزن است. آیا صغارت‌هایی نیز هستند که انسان بر خورد تحمیل نکرده باشد؟! اصلا پروژه کانت نشان دادن همین صغارت است. نقد اول برای اثبات «حدود فاهمه» به انسان است تا از «توهم استعلایی» جلوگیری کند. پس انسان در اینکه فاهمه‌اش محدود به حدودی است دچار صغارت است اما چون این محدودیتی طبیعی است اما در واقع صغارت نیست. صغارت آنجایی است که انسان در حدود فاهمه خود (یعنی آنجا که توانمند به شناختن است)، پا پس کشیده و عنان خود را به راهنمایی پسپارد تا قیمومیت او را متقبل شود. کانت معتقد است این پا پس کشیدن از فهم و یا شناخت معلول تنبلی و یا بزدلی و برای همین است که شعار روشنگری اینگونه ما را خطاب می‌کند که: «در به کار بردن فهم خود شهامت داشته باش.»
 
2- هرچند کانت در اواخر مقاله اعتراف می‌کند که منظور او از صغارت در طول مقاله، پیشتر و بیشتر از همه صغارت‌ها صغارت دینی است، اما علیرغم این ادعا باز هم مسیحیت خود را حتی به لحاظ تئوریک در چهارچوب نظام فکری خود زیر پا نمی‌گذارد. کلید این مسئله در همان نکته اول نهفته است. خدا به عنوان یک از ایده‌ها، خارج از حدود فاهمه انسان قرار دارد و به همین دلیل میتوان به آن اندیشید ولی نمیتوان شناختش و برای همین «ایمان» ممکن است. اما در طرف مقابل کلیسا و ساختار سلسله مراتبی‌اش کاملا در حوزه شناخت انسانی قرار دارند و به همین دلیل به سادگی میتوان آن را رد کرد. مشخص است که الاهیات لوتری چگونه در حال تئوریزه شدن است؟!

3- کانت در مقاله دو دوگانه مهم را وضع می‌کند که به یکدیگر پیوسته‌اند. دوگانه اول خرد عمومی و خرد خصوصی، و دوگانه دوم انسان به مثابه پژوهشگر و یا فرمانپذیر است. خرد عمومی آن است که انسان آنگاه که در مقام پژوهشگر بیرون از مناسبت روزمره زندگی ایستاده، میتواند درباره همه چیز بیاندیشید و هر چیزی را زیر سوال ببرد. تنها شرط این نوع خرد آن است که سوال، بحث و اثبات آن باید با عرضه به مردم و در رفت و برگشتی آزاد شکل بگیرد. در مقابل خرد خصوصی است که انسان آنگاه که فرمانپذیر است از آن استفاده میکند. توضیح آنکه کانت معتقد است انسان آنگاه که در مقام پژوهشگر است میتواند درباره همه چیز چون و چرا کند اما باقی اوقات تنها باید فرمانپذیر باشد تا نظم اجتماع بهم نخورد؛ بلاخره هر چه نباشد خلف صالح اصحاب قرارداد است! بر این اساس آنگاه که انسان در نقش فرمانپذیر است اگر خرد خود را به کار اندازد و بخواهد در مورد همه چیز چون و چرا کند بدون اینکه افکار به حوزه عمومی عرضه شود، این خرد خصوصی کار را خراب می‌کند. به همین دلیل است که می‌گوید: «برای روشنگری از آن نوعی که گفتم فقط نیاز به آزادی است، آن هم آزادی که از همه انواع آزادی‌ها کمترین خطر را دارد؛ یعنی آزادی در به کارگیری عمومی خرد در همه امور.» به عبارت دیگر آنگاه که انسان در مقام پژوهشگر به صورت عمومی از خرد خود استفاده میکند، سوژه اصیل روشنگری است و در مقال اگر در مقام فرمانپذیر به صورت خصوصی از خرد خود استفاده کند، هر چقدر هم ادعای روشنگری داشته باشد، سوژه مخلی بیش نیست.

4- من ترجمه کتاب حاضر از مقاله را ندیدم و دو ترجمه آقای موقن و پولادپور پیش رویم بوده. این دو ترجمه در موارد بسیاری اختلافات فاحش باهم دارند. از مهم‌ترین اختلافات این است: «منظور من از اصطلاح به کارگیری عمومی خرد، به کارگیری‌ای است که یک پژوهشگر از خرد خود می‌کند تا با مردم باسواد سخن گوید.» (موقن/ ص 4) و «مقصود من از به کار بستن عمومی خرد استفاده‌ای است که هرکس در مقام دانشمند در برابر توده کتابخوان از خرد خود می‌کند.» (پولادپور/ ص 4) در ترجمه آقای موقن بحثی نیست چرا که پژوهشگر با بکارگیری عمومی خرد با مردم با سواد سخن می‌گوید. اما ترجمه آقای پولادپور به گونه‌ای است که «توده کتابخوان/ مردم باسواد» را در مقابل پژوهشگر قرار میدهد. مشخصات توده کتابخوان چیست؟ با در نظر گرفتن مشخصات پژوهشگر میتوان فهمید که توده کتابخوان کسی است که از مسائل تخصصی فهم عمومی (با به کارگیری عمومی خرد متفاوت است) ارائه میدهد و جایی که باید در مقام فرمانپذیر باشد متاسفانه خرد خصوصی خود را به کار می‌گیرد و انتظام امور را بهم می‌ریزد. این شخص همان است که در تحولات بعدی نام «روشنفکر» به خود می‌گیرد.
.
قطعا مقاله نکات بسیاری دارید که هم من فهمم نمی‌رسد و هم خسته‌ام.
        

41

-جستار‌ی د
          -جستار‌ی در رابطه با فیلسوفِ سخت‌خوان-
البته این جستارها حلقه‌ی مرتبطی به هم ندارند چون نشخوار‌های ذهنیِ من هستند!

۱۷۸۴ یک فراخوانی در نشریه‌ای داده می‌شود که «روشنگری چیست؟»  و در رابطه با آن اندیشمندها در غالب مقاله به این پرسش پاسخ داده‌اند؛ یکی از معروف‌ترین مقاله‌ها، «مقالۀ روشنگری چیست کانت» است.

۱)  کانت یکی از سخت‌خوان‌ترین فیلسوف‌های ممکن با متن‌های عجیب و در عین حال عمیق است که می‌شود گفت پس از نابودیِ امکان شناخت و درک توسطِ هیوم پا به عرصهٔ ظهور گذاشته است. پس می‌توان این طور نتیجه گرفت که بحرانِ زمانه‌ی کانت بحران شناخت و امکان آن است، یعنی در زمانه‌ای ظهور پیدا کرده است که امکان شناخت توسط هیوم به کلی نفی‌ شده است و کانت در چنین زمانی امکان ظهور پیدا می‌کند/ اگر در روند تاریخیِ اندیشه سیاسی و فلسفی نگاه بیاندازیم هر فیلسوف نظر به بحران‌های زمانه‌ی خود داشته است و مسئله‌ی فیلسوف، بحرانِ زمانه‌ی خود بوده است!

۲) به قول آلن وود «او برای برخی‌ها فیلسوفی ندانم‌گراست و در نگاه یکسری، متفکری ضددین. بعضی‌ها هم به او می‌گویند اخلاق‌گرای خشک‌مسلک» این پیچیدگی و انبوه نظارات نشان از عمیق زیاد دریچه و نگاه کانت دارد.

۳) چرا کانت سخت نویس است؟ او برخلافِ هیوم و دکارت از نثر ساده و شاعرانه استفاده نکرده است(متون دکارت نثر شاعرانه دارد) بلکه با الگو گرفتن از سنت مدرسی ولفی و الگو از این متون، نوشته‌های خود را به رشته‌ی تحریر درآورده است.

۴) وقتی کانت بیان می‌کند که «روشنگری آزادیِ انسان از صِغَر خودخواسته است» دارد به این وجه توجه می‌کند که «انسانِ دوران جدید» کم کم دارد از این صغارت یا بچگی عبور می‌کند و باید از این کودکی پا فراتر بگذارد!

۵) کانت با بیان این که «روشنگری آزادیِ انسان از صِغَر خودخواسته است» دقیقا دارد به پروژه‌ی خودش اشاره می‌کند که «ما اصول فاهمه‌ای داریم» که در این اصول و چارت می‌توانیم بیندیشیم، یعنی به خیلی از چیزها نمی‌توانیم بیندیشیم چون حواس ما به آن‌ها راه ندارند مثلِ خدا، جهان زمان آغاز دارد یا نه، اختیار، جبر و غیره؛ کانت می‌خواهد به ما نشان بدهد که با حدود اصول فاهمه باید فکر کنیم و از این صغارت بیرون آییم و از جهانِ جهل پا پس بکشیم و با این اصول به جهان معقول پا بگذاریم و نگذاریم که در این صغارت قیمومیت ما دستِ دیگری باشد!

۶) با مطالعه مقاله فوکو در رابطه با کانت دو نکته‌ی مهم در آن بیان می‌شود: ۱- بیان فوکو این است که کانت به مسئلهٔ اکنونیت خود پی پرده است، مسئله‌ای که امروز چه می‌گذرد مطرح شده است و این «اکنونیت» چیست که ما الان در آن ایستاده‌ایم. کانت از نظر فوکو جزء آن دسته از فیلسوفانی است که برای اولین بار به این مسئله توجه کرده‌اند ۲- در این مقاله فوکو به این نکته اشاره می‌کند که انقلاب در نظر کانت، خودِ انقلاب موضوع نیست یعنی خواه بخواهد این انقلاب شکست یا پیروزی شود، مهم نیست از نظر کانت! بلکه آنچه معنا دارد شیوه‌ی انقلاب است که با آن به نمایش درمی‌آید و آنچه در نظر کانت معنادار است این است که پیرامون انقلاب نوعی همبستگی با آرمان‌های انقلاب پدید می‌آید که با شور پیوند می‌خورد. این گرایش و همبستگی هم در این وجه آشکار می‌شود که ملت‌ها حق دارند به قانون اساسی دلخواه خودشان را داشته باشند و در وجه دیگر این اصول باید جوری تنظیم شده باشد که پایبندی به اصولش باعث شود که هرگونه جنگ و تهاجمی را ممنوع کند(یک‌جور‌هایی صلح دائم به وجود می‌آید در قانون اساسی که کانت مورد نظر دارد) یعنی این صحبت‌هایی که کانت در مقاله انجام داده است در رابطه با روشنگری و فعلیت عقلانیت مردم باید منجر به یک قانون اساسی دلخواه بشود!

۷) یک دوگانگی که کانت در این مقاله مطرح می‌کند این است که: «خرد همگانی» که مساوی با آزاد اندیشی و یگانه ابزاری که آدمیان را به روشنگری می‌رساند و در مقابل آن «خرد خصوصی» که نیازی‌ست برای زیست اجتماعی!اگر بخواهم با یک مصداق آن را تعریف کنیم این است که خرد خصوصی برای زندگانی جمعی سودمند است و زندگی اجتماعی را در یک همبستگی‌ای قرار می‌دهد و در چنین عقلی به قول خود متن «دیگر جای عقل ورزیدن نیست بلکه شخص باید فرمان برد» مثل یک فرد نظامی که از فرمانده‌اش فرمان می‌گیرد ولی در سر خدمت درباره نتیجه بخش بودن یا سودمندی آن صحبت نمی‌کند با اینکه شاید آن عمل سودمند نباشد!

۸) بعد از دو برگ اول در متن پر رنگ می‌شود که انگار کانت در تقابل با دین پرداخته و از جزم اندیشی کلیسای کاتولیک به تنگنا آمده است و تقریبا تا آخر مقاله کلیسا را مورد عنایت قرار می‌دهد!!

منابعی که خواندم برای این متن: 
روشنگری چیست، کانت، ترجمه یدالله موقن
روشنگری چیست، کانت، ترجمه آرین‌پور
درباره روشنگری چیست کانت، میشل فوکو 
کانت، آنتونی کنی 
مقاله‌ای از نشریه ترجمان 
بحث‌هایی که با آقای ایمانی عزیز داشتم 

قلبم گرفت که اینقدر طولانی شد، تا میتونید نقد کنید این متن رو هم از نظر محتوا و هم از نظر ویراستاری.

        

17