سه گانه ی سرگذشت شاه کش: روز دوم ترس مرد فرزانه (قسمت سوم)

سه گانه ی سرگذشت شاه کش:  روز دوم ترس مرد فرزانه (قسمت سوم)

سه گانه ی سرگذشت شاه کش: روز دوم ترس مرد فرزانه (قسمت سوم)

پاتریک راتفاس و 1 نفر دیگر
4.6
9 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

11

شابک
9786227314014
تعداد صفحات
600
تاریخ انتشار
1397/6/19

توضیحات

        هر مرد فرزانه‌ای از سه چیز در هراس است:
دریای طوفانی، شب بی‌مهتاب و خشم مردان نجیب.
نام من کوات است.
من شاه‌دختان بسیاری را از گورپشته‌ی پادشاهانِ در خواب رهاندم. شهر تربون را به آتش کشاندم. شبی را در کنار فلورین صبح کردم و عقل و جان به در بردم. در سنی از دانشکده اخراج شدم که به دیگران اجازه‌ی ورود داده می‌شد. در زیر مهتاب مسیرهایی را پیمودم که صحبت از آن‌ها در میانه‌ی روز وحشت برمی‌انگیزد. من با خدایان سخن گفته‌ام، به زنان عشق ورزیده‌ام و ترانه‌هایی را سروده‌ام که خنیاگران را به زاری وامی‌دارد.
لابد درباره‌ام شنیده‌اید.
ماجرای قهرمانی که از دید خودش داستان را روایت می کند، این‌چنین آغاز می‌شود... روایتی بی همتا در ادبیات فانتزی. رقابت با اشراف زاده ای قدرتمند کوات را مجبور می کند تا دانشکده را ترک کرده و آینده اش را در جایی دیگر بجوید. کوات بی هدف، بی پول و بی کس به وینتاس سفر می کند، جایی که خیلی زود درگیر سیاست های دربار می شود. حین تلاشش برای جلب توجه یک اشراف زاده  قدرتمند، کوات از یک ترور ناکام پرده برمی دارد، با یک اکسیرشناس رقیب سرشاخ می شود و در تلاشی برای کشف این راز که چه کسی یا چیزی در جاده پادشاه برای مسافران کمین کرده، گروهی از مزدوران را رهبری می کند.
      

لیست‌های مرتبط به سه گانه ی سرگذشت شاه کش: روز دوم ترس مرد فرزانه (قسمت سوم)

یادداشت‌ها

این هم از
          این هم از جلد سوم؛ پایانی بر کتاب دوم :)

اینجا قهرمانی وجود نداره. البته بعضی اوقات حس می‌کنی وجود داره؛ اما خیلی زود می‌فهمی اشتباه کردی. مخصوصا وقتی به مهمون‌خونه برمی‌گردی.

داستان خیلی بازتر شد و واقعا جذاب‌تر از کتاب اول بود. بالاخره از بدبختی دور شدیم اما هنوز عاشقانه‌مون شبیه به دوری و دوستیه. تنها چیزی که به دلم ننشست، جست‌و‌خیزهای کوئوت بود. (اگه بخونید متوجه می‌شید)
خیلی نمی‌شه درباره داستان صحبت کرد. چون همه‌چیز لو می‌ره و دلیل دیگه اینه که خیلی شلوغ و به‌هم ریخته می‌شه.
فقط می‌تونم بگم ارزش خوندن داره. ارزش دوباره خوندن رو هم داره و واقعا خوشمزه‌ست :)

ترجمه خوب بود، سانسور عجیبی نداشت و در کل من مشکلی ندیدم. اگر هم مشکلی بوده، به‌عنوان یه خواننده معمولی متوجه نشدم.
نشر بهنام رو هم یه مقایسه کوچولو کردم، به‌نظرم همین آذرباد بهتره.

کتاب سوم معلوم نیست چه زمانی تموم بشه. بالاخره راتفوس عزیز سابقه خیلی قشنگی در این مورد ندارن.

در آخر اینکه بخونیدش.
همین.
        

9

روشنا

1403/6/7

تا حالا بر
          تا حالا برای امتیاز و نظر دادن درباره‌ی کتابی انقدر گیج نشده بودم!
این جلد ماجراهای جالبی داشت و از جهاتی یکی از خلاقانه‌ترین کتاب‌هایی بود که خوندم :)
ولی شوک بزرگی که کتاب بهم وارد کرد، این بود که یهو حال و هوا و به عبارتی «وایب» داستان تو این جلد خیلی تغییر میکنه.
تا قبل از این شما با یه داستان تقریباً نوجوانانه مثل هری پاتر رو به رو بودین که تقریباً هیچ صحنه‌ای نداشت و فقط یه سری شوخی‌های این مدلی داشت که تو ترجمه سانسور شده بود ولی آسیبی به داستان اصلی وارد نمی‌کرد. (من ترجمه‌ی نشر بهنام رو خوندم) تا حدی که تعجب کرده بودم چطور یه نویسنده‌ی خارجی انقدر تمرکز کتاب رو بر "داستان" گذاشته و حتی عاشقانه‌ای که شکل میده انقدر لطیف و تمیزه. 😄
اما این جلد یهو از همون فصل‌های اول به game of thrones تبدیل شد 😶‍🌫️ و بعد که بالاخره  کمی از این فضا بیرون اومد، حال و هوای اوایلِ فیلمِ بتمن آغاز می‌کند رو داشت که خیلی دوست داشتم :) ولی باز هم دیگه مثل قبل نشد.
وقتی نظرات مخاطبای خارجی رو می‌خوندم، اونا هم روی این قسمت از کتاب بحث داشتن. از طرفی هنر نویسنده در اینه که اکثر این موارد بخشی از دنیای فانتزی رو شکل میدن و یعنی مثل کتابای کالین هوور یا ۹۸ایا نبود که فقط به خاطر این که صحنه‌ای آورده باشه، اینا رو بگه و اکثرشون نقشی در دنیاسازی دارن مثل فلورین که نشون‌دهنده موجوداتیه که صرفاً از روی غریزه عمل می‌کنن و برای همین سرزنش نمی‌شن. هرچند برام عجیبه موجودی مثل فلورین که انقدر چیزهای مختلف می‌دونه، قدرت تشخیص نداشته باشه و صرفاً از روی غریزه عمل کنه.🚶🏻
ولی نقطه‌ی خیلی منفی برای من این بود که با این که کوئوت خودش رو پای‌بند به دنا می‌دید ولی حتی بعد از این که کثای بهش گفت که اگه دنا تو رو این جا می‌دید، چه فکری می‌کرد؟ باز هم به کاراش ادامه داد 😐 آدِم‌ها و فرهنگشون هم که... یعنی در این نقطه از داستان نویسنده رسماً بی‌بندوباری رو تأیید می‌کنه. این که میتونی عاشقِ فردی باشی ولی روابط متعددی داشته باشی و این بخشی از سلامتِ جسمیه :/
به هر حال این مسائل بزرگ‌ترین و شاید تنها نقطه‌ی منفی ماجرا برای من محسوب میشد :((
با این‌حال هم‌چنان خیلی داستان رو دوست دارم. آمیرها و نام‌گذاری هنوزم برام جالبه :) اسم شاندریان‌ها رو نمیارم، چون می‌دونید دیگه باید هزار شب بگذره و هزار مایل راه برم تا دوباره اسمشون رو بیارم ‌(⁠◠⁠‿⁠◕⁠)⁩
تموم کردن یه مجموعه چه قدر غم‌انگیزه، انگار آدمایی که می‌شناختی یهو از پیشت میرن :(
آه، جلد سه هم که ده ساله نیومده و الان می‌فهمم یه داستان ناتمام چه قدر میتونه اذیت‌کننده باشه.
تا قبل از این جلد می‌خواستم این کتاب رو به نوجوونای بالای ۱۵ سال پیشنهاد بدم، ولی با توجه به این مسائلی که گفتم اصلاً برای نوجوونا مناسب نیست.
        

17