تو این کتاب جنگ نه افتخاره، نه حماسه. جنگ فقط تهوع‌آوره.
و اون بی‌پناهی ، اون تنهایی سربازا ، اون لحظه‌ای که همه دارن دروغ می‌گن که روحیه حفظ شه ولی همه می‌دونن دارن می‌رن ته دره ❤️‍🩹

تعطیلات در دانکرک  :
ترجمه‌ی ناله‌ی مردی‌ست که طعم ترس را، صدای بمب را، و سکوت مرده‌ی بعد از مرگ را شنیده.

در این کتاب، قهرمانی وجود ندارد. نه پرچمی که بالا بره، نه فرمانده‌ای که نجاتت بده. فقط مردمی هستن که توی مه گیر افتادن، با چشم‌هایی که دنبال امید می‌گرده و پایی که نمی‌دونه جلو بره یا برگرده.
"تعطیلات" اسم این جهنمه. اما هیچ‌کس اینجا برای استراحت نیومده. همه برای زنده موندن تلاش می‌کنن، بی‌آنکه حتی بدونن چرا.

مرل با نثری خشک، اما زخمی، همه‌ی فریادها رو در دل جمله‌هایی خفه کرده که بیشتر از فریاد، درد دارن.
تو با این کتاب نمی‌جنگی.
تو باهاش می‌لرزی.
باهاش عقب‌نشینی می‌کنی.
باهاش شک می‌کنی به همه‌چیز. 
حتی به عقل 💔

اگر دلت برای حقیقت تنگ شده، برای جنگی که نه افتخار دارد و نه پیروزی !
 اگر دلت می‌خواد بدونی انسان بودن وسط دوزخ چه شکلیه این کتاب رو بخون ❤️‍🩹🫠
اما بدون !!!!
 وقتی تمومش کردی، دیگه اون آدم قبلی نخواهی بود.