تصاویر خوبی داره واقعا و چنین کتابی با کلمات مازندرانی و آشنا کردن مخاطب با فرهنگ مردم مازندران، برام جذاب بود. ب کلماتی مثل پشتزیک، سیکا، چینکا و.... می‌رسیدم ناخودآگاه لبخند ب لبم میومد 😄
        

          حقیقتا دلم شمال میخواد
چقدر کتابای شمال‌دار دارم می‌خونم:')))
این و سخت‌پوست شمالی بودن
        

          کتاب حال و هوای بازارهای محلی شمال را از زبان یک راوی خاص یعنی بچه‌ای که مادر و پدرش در بازار محلی فروشنده‌اند، سروده بود.
        

          ماه و پرتقال، لرزان و غلتان
گرد و نارنجی، سفید و رخشان

لالالالایی، فرزندم بخواب
سرسبز و آرام، چون مازندران


مازندران وطن ابدی من است. هیچ جای دنیا برایم کوچه‌های بهشهر نمی‌شود. با آن شیارهای سبزشدهٔ آجرفرش کوچه‌ها و نم خشک‌ناشدنی هوا.
آن یک ستاره را هم به خاطر املا و تلفظ غلط کلمه‌های محلی کم کردم وگرنه حق این کتاب پنجاه ستاره و صد ستاره است. چون سرزمین من که ستاره‌زار و ستاره‌باران است.
        

          خوبه عالیه