کتاب  رو که باز کنی، انگار یه تبلت رو روشن کردی و داری داستان رو توش میخونی.
داستان یه پسری که ظاهرا غارنشینه ولی باطنش مثل اکثر بچه های امروزی. کل روز سرگرم تماشای تلویزیون، بازی با تبلت. همین تناقض، طنز جالبی رو پدید آورده و باعث میشه بچه خودش رو جای تک ببینه شایدم برعکس. 
تک از دنیای اطرافش غافله با دوستاش بازی نمی کنه و حتی دیدن صحنه ی تکامل( نظریه داروین) رو هم از دست میده.
مادر، پدر رو سرزنش می کرد که با اختراع اینترنت مسبب این فتنه شده. اونا هرکاری می کنن تا بچه شونو از تبلتش جدا کنن. و موفق نمیشن. البته طبیعت بیکار نایستاده و آتش نشانی به نام پاپا، در اقدامی فداکارانه، از تک صیانت می کنه و باعث قطع نت و نابودی تبلت میشه.
خوب همینجا شارژ اون تبلته تموم شده و میایم تو دنیای واقعی. از اینجا به بعد کتاب، مصداق شعر:" برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار"ه و قراره توجه بچه رو به زیبایی های آفرینش جلب کنه. و البته لذت معاشرت با آدم ها.
تصاویر کتاب کلی حرف دارن، استفاده از ایموجی و حالت عکس_کپشن در قسمت اول کتاب، خلاقانه و معناداره.
بعد از خوندن این کتاب با خودم گفتم ۵ ستاره کمش بود. اگه دستم میرسید یه کارت صدآفرینی چیزی به تولیدکنندگانش می دادم.