هبوط
در حال خواندن
3
خواندهام
57
خواهم خواند
23
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
خوانندگان آثار دکتر علی شریعتی اغلب با گریز زدن های گاه و بی گاه او به داستان خلقت آشنایند؛ اما شاید همگی مطلع نباشند که ایشان در کجا به کالبد شکافی این استعاره پرداخته است. نوشتهٔ بلند «هبوط» همان جاست. دکتر با تفسیری نمادین از آیات مربوط به خلقت آدم و نیز هبوط او، به نوعی فلسفهٔ تاریخ دست یافته است. او معتقد است که در این سفر، آدم بی دردی را به درد فروخت و داستان فرزندان آدم، فرایادآوردن دوبارهٔ آن درد نخستینِ است. این نوشته زیبا و خیال انگیز از «دردِ بودن» سخن می راند. سبک داستانی و سیّال نوشته باعث میشود که با هر بار خواندن، افق تازهای از آن مکشوف شود. این کتاب منبع سرشاری از گزین گویه های فلسفی گونهٔ دکتر شریعتی نیز هست.
بریدۀ کتابهای مرتبط به هبوط
یادداشتها
1401/10/7
مرا کسی نساخت، خدا ساخت؛ نه آنچنان که کسی میخواست، که من کسی داشتم؛ کسم خدا بود، کس بیکسان. او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست. نه از من پرسید و نه از آن منِ دیگرم. من یک گل بیصاحب بودم.مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر آفتاب، تنها رهایم کرد. مرا به خود واگذاشت. عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت؛ به فکرم نبود. وقتی داشتند مرا میآفریدند، میسرشتند، کسی آن گوشه خداخدا نمیکرد. وقتی داشتم روح میپذیرفتم، شکل میگرفتم، قد میکشیدم، چشمهام رنگ می خورد، چهرهام طرح میشد، بینیام نجابت میگرفت، فرشته ظریف و شوخ و مهربان و چابکپنجهای با نوک انگشتان کوچک سحرآفرینش، آن را صاف و صوف نمیکرد. بر انگارهی کاشکی که تکدرختی خشک بر پردهی خیالش تصویر کرده است، آن را تیز و عصیانگر و مهاجم نمیپرداخت. وقتی میخواستند قامتم را برکشند، خویشاوند شاعر خیالپرور و بلندپروازی نداشتم تا برود و بگردد و از خزانه دلهای خوب، بهترین را برگزیند. وقتی روح را خواستند در کالبدم بدمند، هیچ کس پریشان و ملتهب دست به کار نشد تا از نزهتگه ارواح فرشتگان، قدیسان، شاعران، عارفان و الهههای زیباییهای روح و خدایان هنر و احسان وایمان، نازترین و نازنینترین را انتخاب کند. وقتی...وقتی...وقتی...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
6
1402/10/19
1