دلیل: روایت حماسه نابغه اطلاعات - عملیات سردار شهید علی چیت سازیان

دلیل: روایت حماسه نابغه اطلاعات - عملیات سردار شهید علی چیت سازیان

دلیل: روایت حماسه نابغه اطلاعات - عملیات سردار شهید علی چیت سازیان

3.6
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

1

تو عالم خواب معاونش، مصیب، رو دید و گفت: «دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده.» و با التماس ازش پرسید: «بگو از کدوم راهکار رفتی که به این مقام رسیدی؟» مصیب جواب داد: «راهکار اشک» از فردای اون روز تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک تو چشماش نباشه. به هر بهانه، روضه، نماز، نمازشب، و حتی توجیه نیروهای گریه می کرد؛ با صدای بلند، بی ریای بی ریا!

یادداشت‌های مرتبط به دلیل: روایت حماسه نابغه اطلاعات - عملیات سردار شهید علی چیت سازیان

            بعد از خواندن «گلستان یازدهم» که روایت زندگی شهید چیت سازیان از زبان همسرشان بود، همین جا نوشتم که دنبال کتابی می گردم که زندگی شهید را نه فقط از دید همسر که از دید جامع تری بررسی کند. نگاهی که نابغه اطلاعات عملیات جنگ را بهتر به ما معرفی کند. همان موقع نوشتم که این درست نیست که برای پیدا کردن تصویر جامعی از هر شهید ناچار باشیم چندین کتاب بخوانیم و باید به مرحله ای برسیم که کتاب هایی از زندگی شهدا بنویسیم که روایتی جامع از زندگی شخصی؛ نظامی، تحصیلی و ... آن ها باشد. علی الخصوص در مورد فرماندهان. نیاز به چنین روایتی یک نیاز مذهبی یا اعتقادی نیست. یک نیاز تاریخی است. ملتی که روایات قهرمان های خود را در دست نداشته باشد به پشتوانه کدام تاریخ می خواهد مسیرش را ادامه بدهد؟
خلاصه بگویم که اگر سرچ مختصری در گوگل از این شهید بکنید به القاب و داستان های عجیبی می رسید. در این حد که برای حد تبحرشان در اطلاعات عملیات و نفوذ در بین دشمن افسانه ساخته اند. 

با همین مقدمه دنبال کتاب های بیشتری از شهید می گشتم تا روایتی جامع تر از روایت همسر پیدا کنم (همسر شهید فقط یک سال از زندگی ایشان را در گلستان یازدهم روایت می کند که همان یکسال هم فاقد اطلاعات زندگی نظامی است) و به همین ترتیب کتاب «دلیل» را پیدا کردم. مقدمه کتاب جذاب و دوست داشتنی بود و احساس کردم گنج قابل توجهی پیدا کردم. اما رو به رو شدن با متن اصلی کتاب به مثابه ریختن سطل آبی یخ بر سرم بود.
متن کتاب مجموعه ای از روایت های چندخطی، پراکنده و ناکامل از زندگی شهید بود. چیزی در حد حکایات عبرت آموز داستان های کهن. انگار سراغ هر یک از نزدیکان شهید بروید و به هر کدامشان بگویید یک خاطره جالب از او تعریف کن. یکی یک خاطره از مبارزه با ساواک بگوید، یکی یک خاطره از رعایت بیت المال، یکی دیگر از مهربانی با زیردستان. بعد شما هر کدام از این ها را در چند خط بنویسی و چاپ کنی و تحویل مخاطب بدی. گویی که کتاب شهدا یک اثر عبرت آموز مثل گلستان سعدی است.  با این تفاوت که نثر فاخر گلستان را هم ندارد.

سوالی که بین خواندن کتاب ذهنم را مشغول کرده بود این بود که آیا ما روایت شهدا را صرفا برای تنبه شخصی و الگوی زندگی معنوی لازم داریم؟ آیا شهدا برای ما نماد های مبارزه برای رسیدن به تمدن مطلوب جهانی و پشتوانه های ادامه ی مسیر برای ساخت حکومت اسلامی نیستند؟ آیا برای رسیدن
به چنین آینده ای احتیاجی به انباشت تجربیاتمان نداریم؟ یا صرفا اینکه بدانیم شهدا آدم های خوبی بوده اند که به پدر مادر احترام می گذاشته اند و بیت المال را حرام نمی کردند و از قضا خیلی خوب می جنگیدند و بعد هم شهید شدند کفایت می کند؟
علاوه بر این ها آیا برای نوشتن زندگینامه شهدا فاخر بودن محتوا کفایت می کند و ما نباید تلاشی برای ارتقای فرم کنیم؟ و اینکه صرفا مصاحبه ها را پیاده و چاپ کنیم کفایت می کند و مخاطب هم به برکت شهید باید جذب چنین نوشته ای شود که حتی خواندنش برای دوستداران شهید هم کار ساده ای نیست.

علی الحساب شهید علی چیت سازیان آدمِ خیلی خوبی بود که می گفتند نابغه اطلاعات عملیات است. در جبهه به خاطر توانایی رزمی به «عقرب زرد» معروف  شد. روز تشییع ش شلوغ ترین تشییع شهر همدان بود و ما هم از او جز چند خاطره پراکنده هیچ چیز نمی دانیم.