شهید عزیز
![شهید عزیز](https://s3.ir-thr-at1.arvanstorage.com/top-readers-publishers/books/18932b99-4c88-487b-b83d-ed56cf45761a.jpg)
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
12
خواهم خواند
0
تماس گرفت و شماره ی برادرش را خواست. می خواست عکس هایی از خودش را بفرستد. به خاطر امنیت خودش مخالفت کردم. اصرار که کرد، شماره را دادم.چند روز بعد دوباره زنگ زد. پرسید: (عکس ها رسیید؟ می خواهم سری جدید عکس ها را هم بفرستم.) دوباره مخالفت کردم. گفت: (با دیدن عکس ها خوشحال نشدی؟) گفتم: (نه! تو که نیستی عکس هایت هم مرا خوشحال نمی کند. فقط وقتی خودت را می بینم خوشحال می شوم، نه عکست را!)عکس هایش را که می دیدم با خودم می گفتم: (او که اهل عکس گرفتن نبود. آخر چرا این همه عکس می فرستد؟!)