شهید عزیز

شهید عزیز

شهید عزیز

صادق کیان نژاد و 1 نفر دیگر
4.9
7 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

0

تماس گرفت و شماره ی برادرش را خواست. می خواست عکس هایی از خودش را بفرستد. به خاطر امنیت خودش مخالفت کردم. اصرار که کرد، شماره را دادم.چند روز بعد دوباره زنگ زد. پرسید: (عکس ها رسیید؟ می خواهم سری جدید عکس ها را هم بفرستم.) دوباره مخالفت کردم. گفت: (با دیدن عکس ها خوشحال نشدی؟) گفتم: (نه! تو که نیستی عکس هایت هم مرا خوشحال نمی کند. فقط وقتی خودت را می بینم خوشحال می شوم، نه عکست را!)عکس هایش را که می دیدم با خودم می گفتم: (او که اهل عکس گرفتن نبود. آخر چرا این همه عکس می فرستد؟!)