معرفی کتاب با من سخن بگو دو کوهه اثر سید مرتضی آوینی

با من سخن بگو دو کوهه

با من سخن بگو دو کوهه

4.6
10 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

7

شابک
9789647529020
تعداد صفحات
24
تاریخ انتشار
1383/9/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب با من سخن بگو دو کوهه، نویسنده سید مرتضی آوینی.

لیست‌های مرتبط به با من سخن بگو دو کوهه

یادداشت‌ها

سلام بر شه
          سلام بر شهداء و صدیقین-قلم شیوای شهید اهل قلم انسان را با زوایای جنگ آشنا میکند و واقعا تاثیر خودش را بر انسان دارد.
اگر بپرسي دوكوهه كجاست چه جوابي بدهيم؟ بگويم دوكوهه پادگاني است در نزديكي انديمشك كه بسيجي‎ها را در خود جاي مي‎داد وو بعد سكوت كنيم؟ پس كاش نمي‎پرسدي كه دوكوهه كجاست چرا كه جواب گفتن به اين سوال بدين سادگي‎ها ممكن نيست. كاش تو خود در دوكوهه زيسته بودي كه ديگر نيازي به اين سوال نبود. اگر آنچنان بود، شايد تو هم امروز با ما به دوكوهه مي‎آمدي. 

دوكوهه پادگاني است در نزديكي انديمشك كه سالهاي سال با شهدا زيسته است با بسيجيها و از آنها روح گرفته است روحي جاودانه.  

يك بار ديگر! سلام دوكوهه  

قطارها ديگر در دوكوهه نمي‎ايستند و بسيجيها از آن بيرون نمي‎ريزند. قطارها دوكوهه را فراموش كرده‎اند.اما شهداء انسي دارند با دوكوهه كه مپرس.  

مي‎گويي نه؟ از حوض روبروي حسينيه حاج همت بپرس كه همه شهداي دوكوهه با آب آن وضو ساخته‎اند. در حاشيه اطراف حوض تابلوهايي هست كه به ياد شهدا روييده‎اند اما الفت شهدا با اين حوض نه فكر كني كه به سبب تابلوهاست. من چه بگويم اينها سخناني نيست كه بتوان گفت. تو خودت بايد دريابي وگرنه چه جاي سخن؟  

اي دوكوهه، تو را با خدا چه عهدي بود كه از اين كرامت برخوردار شدي و خاك زمين تو سجده‎گاه ياران خميني شد؟ و حال چه مي‎كني در فراق پيشانيهايشان كه سبب متصل ارض و سماء بود و آن نجواهاي عاشقانه؟

سكوت كرده و دم برنمي‎آورد. ما كه مي‎دانيم زمان بستر جاري عشق است تا انسانها را در خود به خدا برساند و حقيقت تمامي آنچه در زمان حدوث مي‎يابد باقي است. پس از حسينية حاج همت بخواه كه مهر سكوت را از لب برگيرد و با ما سخن بگويد.


حسينيه حاج همّت قلب دوكوهه است حيات دوكوهه از اينجا آغاز مي‎شد و به همين جا باز مي‎گشت. وقتي انسان عزادار است. قلب بيش از همه در رنج است و اصلاً رنج بردن را همه وجود از قلب مي‎آموزند دوكوهه قطعه‎اي از خاك كربلا است، اما در اين ميان حسينيه را قدري ديگر است. كسي مي‎گفت: كاش حسينيه را زباني بود تا با ما بگويد از آن سري كه ميان او و كربلاست گفتم حسينيه را آن زبان هست. كو محرم اسرار؟ دوكوهه، خاك و آب و در و ديوارهايش، همة وجودش با حضور شهداء آن همه انس داشته است كه اكنون در اين روزهاي تنهايي جايي مغموم‎تر از آن نمي‎يابي. دوكوهه مغموم است و در انتظار قيامت دلش براي شهدا تنگ شده است.

عالم محضر شهداست اما كو محرمي كه اين حضور را دريابد و در برابر اين خلأ ظاهري خود را نبازد؟

زمان مي‎گذرد و مكانها خروجي شكستند اما حقايق باقي هستند. شهيد حاجي‎پور زنده است من و تو مرده‎ايم. شهدا صدق و استقامت خويش را در آن عهد ازلي كه با خدا بسته بودند اثبات كردند.

كاش ما درخيل منتظران شهادت باشيم.
        

6