معرفی کتاب حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه اثر سمیه توحیدلو

حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه

حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه

3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

3

ناشر
هرمس
شابک
9789643638887
تعداد صفحات
460
تاریخ انتشار
1395/3/29

توضیحات

        
دغدغه اصلی کتاب حاضر شناخت وضعیت جامعه ی ایرانی از منظر اقتصادی بوده است . در شرایطی که تاریخ را نه به روایت سوژه های انسانی و کنشگران اقتصادی که با روایت افراد صاحب نفوذ نوشته اند، در شرایطی که ثبت و ضبط جزئیات برای معدود نگارندگان تاریخ بی اهمیت شمرده می شد، در شرایطی که اهمیت موضوعات به قدرت و صاحبین قدرت مرتبط بوده و محذوفین اجتماعی، نیازهای شخصی و فعالیت خاص فاعلین انسانی کمتر مورد توجه واقع می شده، طبیعی است که آنچه به ارث رسیده نمی تواند موجبات شناخت ما ار از حیات و رفتارهای کنش گران فراهم آورد. از این روست حیات و رفتارهای کنش گران فراهم آورد. از این روست که در زمان حاضر هر چه بیشتر به شناخت سوژه ی انسانی در خلال اسناد دست اول و منابع کمتر استفاده شده بپردازیم، می تواند راه گشای نگاه ها و نظریات بعدی باشد. کتاب حاضر تلاش کرده است، سبک زندگی ، خلقیات و ویژگی های حیات اقتصادی جامعه ایرانی را در دوران مشروطه به تصویر بکشد.
.
      

لیست‌های مرتبط به حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه

تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

59 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

216

یادداشت‌ها

          .

از جمله مهمترین ابزاری که بازاریان برای فشار آوردن بر حکومت وقت همواره شناخته‌اند تعطیل کردن بازارها و بست نشستن بوده است.

بسیاری از خانواده‌های تجار از اینکه با خانواده ملا یا مجتهدی وصلت کرده بودند، یا به عکس، به خود می‌بالیدند. بسیاری از خانواده‌های سادات که گروه مذهبی مهمی هستند نیز به تجارت مشغول بودند. تجار برای بستن قراردادهای تجارتی و امثال آن به علما نیاز داشتند. تجار و علما تنها دو قدرت مستقل از حکومت در جامعه ایران بودند.  

بازاریان یکی از گسترده‌ترین گروه‌ها بودند. بخش زیادی از مردان شهری به نوعی با بازار در ارتباط بودند... همین حضور کامل و فراگیر بوده که باعث شده است بازار پذیرای حضور مجموعه‌های دیگری چون مساجد و خیریه، حمام و دیگر مکان‌های عام‌المنفعه شود. بازار یکی از نهادهای قدیمی جامعه ایران بوده که تقریبا با شکل و رویه ثابتی در خلال سالیان در مرکز شهرها حضور داشته است... حضور بازرگانان، صنعتگران و پیشه‌وران در گروه‌ها و دسته‌های صنفی مختلف و ارتباطات فرااقتصادی‌ای که در این مجموعه داشته‌اند نشان از پویایی این مجموعه داشته است. اهمیت شهری بازار به حدی بوده که حتی شهرها در اطراف همین مجموعه شکل می‌گرفته است، به گونه‌ای که محله‌های قدیمی هر شهری را می‌توان در اطراف بازار دید... مسجد، مدرسه، حمام، قهوه خانه، زورخانه، درمانگاه، خیریه و انواع زیارتگاه‌ها را می‌توان در فضای بازارها مشاهده کرد.  

طبق سنت تجار و ثروتمندان شهرهای بزرگ، آنان با وجود اطمینان از وضع منزل مسکونی خود و فرزندان خود در شهر و نیز در کنار داشتن زمین‌های ییلاقی اقدام به خرید زمین‌های مزروعی می‌کردند. این افراد فقط مالک زمین بودند و دهقانان و کشاورزان روی زمین‌ها کار می‌کردند.  

شاه همه‌کاره مطلق بود و اگر مناصب دیگری تعریف می‌شدند همگی ذیل نظر شاه بودند. حتی وزارتخانه‌ها مجری فرامین شاه بودند و چندان اختیار و شرح عمل مستقلی از خود نداشتند. دولت به معنای اجرایی آن وجود نداشت. البته هرچه از پایتخت دورتر می‌شدیم و به ولایات دیگر می‌رسیدیم حکام آن منطقه همان قدرت مطلق‌العنان شاه را در آنجا پیاده می‌کردند. فساد شاه و حکام فشار زیادی بر مردم وارد می‌آورد و آن‌ها را در رنج و نداری مضاعف قرار می‌داد. امنیت مال، زندگی، آینده خود و فرزندانشان مخدوش بود و هرلحظه ممکن بود بدون هیچ دلیلی اموال و دارایی‌های ایشان ضبط شود.

اولین خواسته و تلاش کشورهای استعماری برای اتصال ایران به مناطق مورد نظرشان ایجاد راه‌هایی در ایران بود که بتواند آن‌ها را به مقصود خویش برساند. از این رو در اوایل دوره ناصری محتوای اغلب قراردادها واگذاری امتیاز راه‌های شوسه و راه آهن شمال و جنوب کشور به دو کشور روسیه و انگلستان بوده است.  

ایران به عنوان کشوری که سر راه مناطق تجاری قرار گرفته بود همواره شاهد حضور تجار و سرمایه‌گذاران خارجی بوده است. این وضعیت جغرافیایی، به گونه‌ای باعث آزادی رفت و آمد، آزادی تجارت و آزادی پولی در ایران شده بود. 

به لحاظ اقتصادی در دوره کوتاه ده‌ساله سلطنت مظفرالدین‌شاه روال همانی بود که در گذشته بود: افزایش حجم واردات از کشورهای خارجی و باز شدن دست تجار خارجی در ایران، که زمینه‌ای برای ورشکستگی و نارضایتی تجار شده بود. تعداد زیادی از تجار به دلیل از دست دادن امکان تجارت و نیز صرافی که شغل عمده ایشان بود و به بانک محول شده بود مجبور به زمین‌داری و سرمایه‌گذاری در املاک شده بودند. دوره‌های قحطی و گرانی محصولات کشاورزی به وقوع می‌پیوست. افزایش کشت محصولات با عایدی نقدی باعث حذف کشت و بهره‌برداری مایحتاج غذایی مردم شده بود تا آنجا که گرانی غله، احتکار آرد و قحطی نان از معظلات بزرگ این دوره بوده است. سبد مصرفی مردم دائما کوچکتر می‌شد و این در حالی است که توقعات نسبی ایشان به دلیل مواجه شدن با زندگی غربیان و آشنایی با مواد مصرفی تجملی غربی بالا می‌رفت. اوضاع صنعت و کار تولیدی دگرگون شده بود و واردات کالاهای ارزان‌تر روسی و انگلیسی فرصت را از صنعتگران داخلی سلب کرده و همین باعث بیکاری و از دست رفتن فرصت‌های جدید شده بود... امور اقتصادی، تجار و شرایط خاص ایشان نقطه شروع حرکت جنبش مشروطه بوده است. این حضور و خودآگاهی طبقاتی تجار که از دوران ناصرالدین‌شاه و بعد از تشکیل مجلس وکلای تجار خود را نشان داده بود در دوره مظفرالدین‌شاه ادامه یافت و با برقراری پیوند با دیگر طبقات اجتماعی چون روحانیان، روشنفکران و اصناف زمینه‌ساز آغاز یکی از بزرگترین جنبش‌های مردمی و انقلاب مشروطه شد.  

زارعی که چشم‌اندازی از داشتن زمین در آینده‌اش نداشت و نیز امنیت لازم برای برخورداری از حق خود بر محصولات خودش را دارا نبود و هرلحظه باید منتظر می‌بود محصولاتش هنوز کاملا برداشت نشده یا به غارت ایلات برسد یا سربازان و مأوران دولتی به نوعی آنها را تحت عناوین مختلف از چنگش درآورند به امور کشاورزی با جدیت نمی‌پرداخت و ترجیح می‌داد جز به اندازه نیاز قوت روزانه به تلاشی بیش‌تر و افزون‌تر نپردازد. زارع و دهقان در آن روزگار در معرض صدمات زیادی بودند. ناامنی و از دست دادن هرآنچه در یک سال می‌کشتند یکی از آنها بود. فقز و تنگدستی از دیگر مشکلات ایشان بود.  

سربازهای دولتی اگر از یک روستایی گذر می‌کردند باید آذوقه و خواسته‌های ایشان تحت غالب سیورسات تهیه می‌شد. هرچند در بیشتر موارد بیش از آذوقه مورد نیاز از روستا می‌گرفتند و عملا آن را غارت می‌کردند.  

انقلاب مشروطه برای بسیاری از دهقانان، زارعان و فعالان روستایی یک امر آرمانی بود، آرمانی که ایشان را به سمت وضع بهتر اقتصادی و عدالت رهنمون می‌شد.  به گفته شوستر، در ایران هر حکومتی بر سر کار بود گرسنگان در ولایات باید مالیاتی را می‌پرداختند که دیناری از آن خرج خود ایشان نمی‌شد. اینان همیشه قربانی دزدان سر گردنه بودند خواه به معنی حقیقی و خواه به معنی مجازی، یعنی مقامات دولتی که تقدیر بر سرنوشت آنان مسلط کرده بود.  

رابطه تجار با روشنفکران و روحانیان رابطه معقول و مقبولی بود. به واسطه روشنفکران در جریان اندیشه‌های نو قرار می‌گرفتند.  در دوره ناصری، وزارت تجارت جایی جدید برای سرکیسه کردن تجار شده بود. علاوه بر این، تعدی حکام ایالات و نبود قوانین اجتماعی در حمایت از سرمایه ضرورت ایجاد تشکلی غیردولتی را پدید آورد. این چنین شد که تعدادی از تجار در کنار هم گرد آمدند و تقاضای انحلال وزارت تجارت و تأسیس مجلس وکلای تجار را کردند. بسیاری از این تحلیل‌گران تاریخی این مجلس را نقطه شروعی برای فعالیت نهادی تجار و نشانه‌ای از خودآگاهی طبقاتی ایشان دانسته‌اند.  

بررسی دقیق‌تر اساسنامه مجلس و تقاضای تجار نه تنها وضع اقتصادی عمومی را در کشور مانند بیکاری، فقر و قحطی نشان می‌داد، بلکه فقدان سیستم بوروکراسی در کشور و خشونت قدرت‌های محلی علیه بازرگانان را نیز نمایان می‌سازد. درخواست تجار مبنی بر امنیت مالکیت نشان‌دهنده مصادره دلخواه اموال مردم است.  

کشت و کشتارها قبل و درزمان استبداد صغیر و بعد از آن، غارت از بازارها به بهانه تجمع های موافق و مخالف مشروطه و نیز بسته شدن مداوم بازارها از جمله عواملی بود که بسیاری از تجار را از مشروطه رهاند و آرزوی پیدا شدن فرد قدرتمندی را که بتواند نظم عمومی ایجاد کند در دل آنها ایجاد کرد.  

اگر پولی به انجام شدن عملی در جایی تعلق می‌گرفت، تا آن پول به دست مجریان اصلی کار برسد تمام شده بود و عملا کاری صورت نمی‌گرفت. مشابه همین اوضاع را می‌توان در وضعیت دستمزد حقوق‌بگیران جزء و نظامیان مشاهده کرد. اغلب حقوق‌های ایشان به تعویق می‌افتاد و تا جایی که می‌توانستند از پرداخت حقوق‌های معوقه نیز طفره می‌رفتند.  

بسیاری از ناظران بیرونی و سرمایه‌گذاران غربی در صنعت بر این باور بودند که کارگر ایرانی خوش‌ذوق است و زود می‌آموزد، اما تنبلی و فراری بودن ایشان از کار را زمینه‌ای می‌دانند که باعث شده بود در برخی از صنایع وارداتی از کارگر خارجی استفاده کنند.  آدمی که بداند جایی در گوشه‌ای از جهان تقدیرش از پیش تعیین شده است و اتفاقی که قرار است بیفتد در نهایت خواهد افتاد عجله ای برای رسیدن به آن ندارد. چنین تصوری است که ایرانیان را به این باور می‌رساند که شتاب‌آلود بودن کارها کراهت دارد.  

صنعت نساجی در ایران بسیار اهمیت داشت و به منتها درجه کمال رسیده بود، نساجان مواد گران‌بهایی را از قبیل ابریشم و مفتول سیم و زر در پارچه به کار می‌بردند و از آن منسوجات بسیار نفیس و بی‌نظیری می‌بافتند... اما به مرور با واردات قماش خارجی و ارزان‌تر تمام شدن آن محصولات وارداتی به نسبت محصولات داخلی – به خاطر نداشتن صنایع نوین و پیشرفته- تعداد زیادی از کارگاه‌های مرتبط با نساجی تعطیل شد.
        

0