یادداشت محمدقائم خانی
1402/3/2
. از جمله مهمترین ابزاری که بازاریان برای فشار آوردن بر حکومت وقت همواره شناختهاند تعطیل کردن بازارها و بست نشستن بوده است. بسیاری از خانوادههای تجار از اینکه با خانواده ملا یا مجتهدی وصلت کرده بودند، یا به عکس، به خود میبالیدند. بسیاری از خانوادههای سادات که گروه مذهبی مهمی هستند نیز به تجارت مشغول بودند. تجار برای بستن قراردادهای تجارتی و امثال آن به علما نیاز داشتند. تجار و علما تنها دو قدرت مستقل از حکومت در جامعه ایران بودند. بازاریان یکی از گستردهترین گروهها بودند. بخش زیادی از مردان شهری به نوعی با بازار در ارتباط بودند... همین حضور کامل و فراگیر بوده که باعث شده است بازار پذیرای حضور مجموعههای دیگری چون مساجد و خیریه، حمام و دیگر مکانهای عامالمنفعه شود. بازار یکی از نهادهای قدیمی جامعه ایران بوده که تقریبا با شکل و رویه ثابتی در خلال سالیان در مرکز شهرها حضور داشته است... حضور بازرگانان، صنعتگران و پیشهوران در گروهها و دستههای صنفی مختلف و ارتباطات فرااقتصادیای که در این مجموعه داشتهاند نشان از پویایی این مجموعه داشته است. اهمیت شهری بازار به حدی بوده که حتی شهرها در اطراف همین مجموعه شکل میگرفته است، به گونهای که محلههای قدیمی هر شهری را میتوان در اطراف بازار دید... مسجد، مدرسه، حمام، قهوه خانه، زورخانه، درمانگاه، خیریه و انواع زیارتگاهها را میتوان در فضای بازارها مشاهده کرد. طبق سنت تجار و ثروتمندان شهرهای بزرگ، آنان با وجود اطمینان از وضع منزل مسکونی خود و فرزندان خود در شهر و نیز در کنار داشتن زمینهای ییلاقی اقدام به خرید زمینهای مزروعی میکردند. این افراد فقط مالک زمین بودند و دهقانان و کشاورزان روی زمینها کار میکردند. شاه همهکاره مطلق بود و اگر مناصب دیگری تعریف میشدند همگی ذیل نظر شاه بودند. حتی وزارتخانهها مجری فرامین شاه بودند و چندان اختیار و شرح عمل مستقلی از خود نداشتند. دولت به معنای اجرایی آن وجود نداشت. البته هرچه از پایتخت دورتر میشدیم و به ولایات دیگر میرسیدیم حکام آن منطقه همان قدرت مطلقالعنان شاه را در آنجا پیاده میکردند. فساد شاه و حکام فشار زیادی بر مردم وارد میآورد و آنها را در رنج و نداری مضاعف قرار میداد. امنیت مال، زندگی، آینده خود و فرزندانشان مخدوش بود و هرلحظه ممکن بود بدون هیچ دلیلی اموال و داراییهای ایشان ضبط شود. اولین خواسته و تلاش کشورهای استعماری برای اتصال ایران به مناطق مورد نظرشان ایجاد راههایی در ایران بود که بتواند آنها را به مقصود خویش برساند. از این رو در اوایل دوره ناصری محتوای اغلب قراردادها واگذاری امتیاز راههای شوسه و راه آهن شمال و جنوب کشور به دو کشور روسیه و انگلستان بوده است. ایران به عنوان کشوری که سر راه مناطق تجاری قرار گرفته بود همواره شاهد حضور تجار و سرمایهگذاران خارجی بوده است. این وضعیت جغرافیایی، به گونهای باعث آزادی رفت و آمد، آزادی تجارت و آزادی پولی در ایران شده بود. به لحاظ اقتصادی در دوره کوتاه دهساله سلطنت مظفرالدینشاه روال همانی بود که در گذشته بود: افزایش حجم واردات از کشورهای خارجی و باز شدن دست تجار خارجی در ایران، که زمینهای برای ورشکستگی و نارضایتی تجار شده بود. تعداد زیادی از تجار به دلیل از دست دادن امکان تجارت و نیز صرافی که شغل عمده ایشان بود و به بانک محول شده بود مجبور به زمینداری و سرمایهگذاری در املاک شده بودند. دورههای قحطی و گرانی محصولات کشاورزی به وقوع میپیوست. افزایش کشت محصولات با عایدی نقدی باعث حذف کشت و بهرهبرداری مایحتاج غذایی مردم شده بود تا آنجا که گرانی غله، احتکار آرد و قحطی نان از معظلات بزرگ این دوره بوده است. سبد مصرفی مردم دائما کوچکتر میشد و این در حالی است که توقعات نسبی ایشان به دلیل مواجه شدن با زندگی غربیان و آشنایی با مواد مصرفی تجملی غربی بالا میرفت. اوضاع صنعت و کار تولیدی دگرگون شده بود و واردات کالاهای ارزانتر روسی و انگلیسی فرصت را از صنعتگران داخلی سلب کرده و همین باعث بیکاری و از دست رفتن فرصتهای جدید شده بود... امور اقتصادی، تجار و شرایط خاص ایشان نقطه شروع حرکت جنبش مشروطه بوده است. این حضور و خودآگاهی طبقاتی تجار که از دوران ناصرالدینشاه و بعد از تشکیل مجلس وکلای تجار خود را نشان داده بود در دوره مظفرالدینشاه ادامه یافت و با برقراری پیوند با دیگر طبقات اجتماعی چون روحانیان، روشنفکران و اصناف زمینهساز آغاز یکی از بزرگترین جنبشهای مردمی و انقلاب مشروطه شد. زارعی که چشماندازی از داشتن زمین در آیندهاش نداشت و نیز امنیت لازم برای برخورداری از حق خود بر محصولات خودش را دارا نبود و هرلحظه باید منتظر میبود محصولاتش هنوز کاملا برداشت نشده یا به غارت ایلات برسد یا سربازان و مأوران دولتی به نوعی آنها را تحت عناوین مختلف از چنگش درآورند به امور کشاورزی با جدیت نمیپرداخت و ترجیح میداد جز به اندازه نیاز قوت روزانه به تلاشی بیشتر و افزونتر نپردازد. زارع و دهقان در آن روزگار در معرض صدمات زیادی بودند. ناامنی و از دست دادن هرآنچه در یک سال میکشتند یکی از آنها بود. فقز و تنگدستی از دیگر مشکلات ایشان بود. سربازهای دولتی اگر از یک روستایی گذر میکردند باید آذوقه و خواستههای ایشان تحت غالب سیورسات تهیه میشد. هرچند در بیشتر موارد بیش از آذوقه مورد نیاز از روستا میگرفتند و عملا آن را غارت میکردند. انقلاب مشروطه برای بسیاری از دهقانان، زارعان و فعالان روستایی یک امر آرمانی بود، آرمانی که ایشان را به سمت وضع بهتر اقتصادی و عدالت رهنمون میشد. به گفته شوستر، در ایران هر حکومتی بر سر کار بود گرسنگان در ولایات باید مالیاتی را میپرداختند که دیناری از آن خرج خود ایشان نمیشد. اینان همیشه قربانی دزدان سر گردنه بودند خواه به معنی حقیقی و خواه به معنی مجازی، یعنی مقامات دولتی که تقدیر بر سرنوشت آنان مسلط کرده بود. رابطه تجار با روشنفکران و روحانیان رابطه معقول و مقبولی بود. به واسطه روشنفکران در جریان اندیشههای نو قرار میگرفتند. در دوره ناصری، وزارت تجارت جایی جدید برای سرکیسه کردن تجار شده بود. علاوه بر این، تعدی حکام ایالات و نبود قوانین اجتماعی در حمایت از سرمایه ضرورت ایجاد تشکلی غیردولتی را پدید آورد. این چنین شد که تعدادی از تجار در کنار هم گرد آمدند و تقاضای انحلال وزارت تجارت و تأسیس مجلس وکلای تجار را کردند. بسیاری از این تحلیلگران تاریخی این مجلس را نقطه شروعی برای فعالیت نهادی تجار و نشانهای از خودآگاهی طبقاتی ایشان دانستهاند. بررسی دقیقتر اساسنامه مجلس و تقاضای تجار نه تنها وضع اقتصادی عمومی را در کشور مانند بیکاری، فقر و قحطی نشان میداد، بلکه فقدان سیستم بوروکراسی در کشور و خشونت قدرتهای محلی علیه بازرگانان را نیز نمایان میسازد. درخواست تجار مبنی بر امنیت مالکیت نشاندهنده مصادره دلخواه اموال مردم است. کشت و کشتارها قبل و درزمان استبداد صغیر و بعد از آن، غارت از بازارها به بهانه تجمع های موافق و مخالف مشروطه و نیز بسته شدن مداوم بازارها از جمله عواملی بود که بسیاری از تجار را از مشروطه رهاند و آرزوی پیدا شدن فرد قدرتمندی را که بتواند نظم عمومی ایجاد کند در دل آنها ایجاد کرد. اگر پولی به انجام شدن عملی در جایی تعلق میگرفت، تا آن پول به دست مجریان اصلی کار برسد تمام شده بود و عملا کاری صورت نمیگرفت. مشابه همین اوضاع را میتوان در وضعیت دستمزد حقوقبگیران جزء و نظامیان مشاهده کرد. اغلب حقوقهای ایشان به تعویق میافتاد و تا جایی که میتوانستند از پرداخت حقوقهای معوقه نیز طفره میرفتند. بسیاری از ناظران بیرونی و سرمایهگذاران غربی در صنعت بر این باور بودند که کارگر ایرانی خوشذوق است و زود میآموزد، اما تنبلی و فراری بودن ایشان از کار را زمینهای میدانند که باعث شده بود در برخی از صنایع وارداتی از کارگر خارجی استفاده کنند. آدمی که بداند جایی در گوشهای از جهان تقدیرش از پیش تعیین شده است و اتفاقی که قرار است بیفتد در نهایت خواهد افتاد عجله ای برای رسیدن به آن ندارد. چنین تصوری است که ایرانیان را به این باور میرساند که شتابآلود بودن کارها کراهت دارد. صنعت نساجی در ایران بسیار اهمیت داشت و به منتها درجه کمال رسیده بود، نساجان مواد گرانبهایی را از قبیل ابریشم و مفتول سیم و زر در پارچه به کار میبردند و از آن منسوجات بسیار نفیس و بینظیری میبافتند... اما به مرور با واردات قماش خارجی و ارزانتر تمام شدن آن محصولات وارداتی به نسبت محصولات داخلی – به خاطر نداشتن صنایع نوین و پیشرفته- تعداد زیادی از کارگاههای مرتبط با نساجی تعطیل شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.