کتاب حاضر داستان آمریکایی قرن ۲۰ م و ماجرای جوانی به نام «هومِر» است که در بیست سالگی به طور کامل بینایی خود را از دست می دهد. او به همراه پدر و مادر ثروتمند خود و برادرش «لَنگی» در نیویورک زندگی می کند و قبل از نابینایی پیانیست نیمه مشهوری بوده است. بعد از نابینایی هومر، پدر و مادر در سفری به اسپانیا گرفتار آنفولانزای مرگ آوری شده و هر دو فوت می کنند. در این میان، لنگی با نیروهای اعزامی آمریکا، به جنگ در اروپا می رود و مدتی هومر به تنهایی مجبور به گذران زندگی می شود و تجربیات مختلفی از زندگی و انسان های اطراف کسب می کند، امّا در نهایت، او زندگی و زنده بودن را فقط از لمس دستان برادرش لنگی متوجه می شود.