معرفی کتاب گل قرمز اثر فسی والود گارشین مترجم حمیدرضا آتش برآب

در حال خواندن
1
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
خوب یادم هست چه طور توی جنگل میدویدیم و گلوله ها از بالای سرمان صفیر میکشید و شاخه هایی را که به ضرب آنها قطع میشد، روی زمین می انداخت. یادم هست چه طور از لابه لای بوته های زالزالک راه باز میکردیم و پیش میرفتیم. شلیک ها اما هردم بیشتر میشد و مدام در این سو و آن سوی جنگل چیزی به سرخی میزد ناگهان سیداراف، سرباز جوانی از گروهان یکم( داشتم فکر می کردم که بنده خدا چه طور از دستۀ ما سردرآورده)به پشت روی زمین غلتید و با چشم های درشت و حشت زده اش خاموش به من خیره ماند دور دهانش ردی از خون نمایان بود بله این یکی خوب به یادم مانده...