یادداشت احسان شیرفرهنگی
1402/03/02
این یکی از اساسیترین مدعیات بوردیو است: عمل ما از فکر ما نشئت نمیگیرد، فکر ما از ساخت عینیت اجتماعی و از عمل ما که در قالب آن صورت میگیرد ملهم است و چون ساخت عینیت و عمل اجتماعی به وسیلهی دولت تنظیم و هدایت میشود، فکر ما نیز نهایتاً محکوم حکم و ارادهی آن است. اگر در جامعهی مدرن بسیاری از انسانها در بسیاری از امور مثل هم میاندیشند و نظر میدهند، به این دلیل نیست که آن امور حقایقی هستند مکشوفِ عقلِ همه، بلکه به این دلیل است که انسانها در این جوامع، از طریق اعمال نفوذ و نظر دولت، خصوصاً از طریق آموزش و پرورش، به گونهای تربیت میشوند که همگی این طور فکر کنند. ضرورتی ندارد رشته اتصال این موضوع را با سخن معروف مارکس در ایدئولوژی آلمانی یادآوری کنیم: ما چنان رفتار نمیکنیم که میاندیشیم، بلکه چنان میاندیشیم که رفتار میکنیم .م. نظریهی کنش بوردیو، ص ۱۶۸
4
(0/1000)
نظرات
1402/03/02
امروزه، در حالی که محبت (philia) به وسیلهی گسست همزیستیها تهدید شده است، گسستی که محصول مهاجرتهای کاری و مولود تعمیم روحیهی حساب و کتاب (ضرورتاً خودخواهانه) است، دولت حفظ وحدت خانواده را رها کرده و تمشیت مبادلات میان نسلها را به عهده گرفته است.
0