بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت آروشا دهقان

                نمی‌دونم این ماجرا واقعا برای تولستوی رخ داده، یا رندانه و البته هنرمندانه، داستانی رو نقل کرده که نقش آفرین اول و آخر خودشه. به هر حال، هرچند که با همه‌ی استدلال‌های نویسنده موافق نبودم، اما کتاب جذابی بود.
شروع داستان کشش خوبی داشت. ماجرا از لحظه‌ی دلنشین شک آغاز میشه. میگم دلنشین چون به نظرم مهم‌ترین لحظه‌ی زندگی هر انسانی همون لحظه‌ایه که به باورهاش شک می‌کنه و بعد هر کاری می‌کنه تا پاسخ بگیره. 
تولستوی هم همین کار رو کرد. ایمانش رو کنار گذاشت و تلاش کرد با عقل به خدا برسه و پاسخ‌هاش رو پیدا کنه. فهمید که با این روش راهی از پیش نمی‌بره پس دوباره به راه ایمان برگشت اما این‌بار خیلی متفاوت‌تر از پیش.
ایمانی که از پس شک بر میاد، دیگه ایمان کور نیست.
حالا، با این ایمان تازه، میشه فهمید که روحانیون در طول تاریخ به نام دین چه ستمی به مردم روا داشتند.
هرچند که تولستوی فقط جامعه‌ی مسیحی خودش رو مثال می‌زنه اما میشه به سادگی این موضوع رو به تمام ادیان تعمیم داد.
جایی از کتاب میگه، هرکس به چیزی ایمان داره و اگر ایمان نباشه دلیلی برای زندگی نیست. با این جمله خیلی موافقم. همه‌ی ما به چیزی ایمان داریم؛ به خدا، به پول، به تکنولوژی، به نظریه‌ی تکامل و...
و دنیای ما مومنان زمانی زیبا و پر از آرامش میشه که بپذیریم و درک کنیم که ایمان هیچ کس بهتر یا بدتر از دیگری نیست. نیازی نیست کسی رو وادار کنیم مثل ما ایمان داشته باشه و نیازی نیست فقط یک راه، راه درست باشه.
        
(0/1000)

نظرات

Maryam rostami

1402/01/18

نظرت رو دوست داشتم😊
1
🌺🥰🌺🥰🌺🥰