یادداشت ایمان تجملیان

گلستان یازدهم (خاطرات زهرا پناهی روا، همسر سردار شهید علی چیت سازیان)
        دقیق نمی‌دانم نام علی چیتسازیان از کجا و چطور برایم اینقدر مهم شد. همینقدر میدانم که وقتی فهمیدم این کتاب خاطرات همسرش است، بدون معطلی سراغش رفتم. البته قبلا اسم این کتاب را شنیده و آن را دیده بودم. اما همانطور که گفتم، در پَس ذهنم نمی‌دانم  «علی چیستاز» برایم کی اینقدر مهم و خواستنی شده بود.

نسخه صوتی این کتاب را گوش دادم. در جاهای مختلف بغض کردم و گریستم. پشت فرمان و در حال رانندگی.

برای ذهنم خیلی سخت است که چطور یک جوان در ٢۵ سالگی می‌تواند به چنین جایی برسد. می‌دانم نباید اجازه بدهم اما ذهن سرزنشگرم سریع منِ ٣٣ ساله را با علی آقا مقایسه می‌کند. حس بدی است. اما در پَسِ آن این نوید وجود دارد که آدم می‌تواند به چنین جاهایی هم برسد و هنوز دیر نشده و خودم را سفت بگیرم.

هیچ کجای نسخه صوتی کتاب آزارم نداد غیر از چند قطعه موسیقی که با فضای آن قسمت از کتاب جور نبود. همین.
قلم بهناز ضرابی زاده خوب بود و حس و حال قشنگی داشت.
در کنار علی چیتسازیان، باید تمام قد به احترام همسرش هم ایستاد. زنی که در عنفوان جوانی، در حالیکه کلاس دوم دبیرستان می‌رود، ذهن چنین بلندی دارد و میخواهد همسر پاسداری شود تا بتواند کمکی به انقلاب و جنگ کرده باشد، حتما شایسته احترام است.

کتاب پایان بندی خیلی خوبی داشت و با اشک تمامش کردم. 

با خودم فکر میکنم، واقعا جایگاه علی چیتسازیان در عالم واقع بالاتر است، یا زهرا پناهی روا، همسرش؟
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.