یادداشت نرگس
1403/2/31
سختخوان اما شیرین و جذاب. نمایشنامهای که وقتی شروع میکنی نمیتونی بذاریش کنار (≖ᴗ≖). این نمایشنامه بر اساس شخصیت تاریخی «کالیگولا» که سومین امپراطور روم بوده نوشته شده اما جنبهی فلسفیش خیلی بیشتر از جنبهی تاریخیش هست و البته که تفاوتهای اندک تاریخی هم داره. کامو این نمایشنامه رو در سال ۱۹۳۸ نوشته ولی چون خیلی حساس بوده، سال ۱۹۴۵ روی صحنه برده و تو این فاصله چندین بار ویرایشش کرده! حتی میخواسته خودش نقش اصلی رو بازی کنه(‧_‧). پردهی اول اینطور شروع میشه که دروسیلا، خواهر کالیگولا مُرده. کالیگولا به محض اینکه با جنازهی خواهرش روبه رو میشه دگرگون میشه. حقیقت مرگ مثل پُتک توی سرش میخوره و اون رو به کُمای فکری میکشونه. درین حد که امپراطور مملکت، سه روز میره نیست و نابود میشه تو دشت و دمن! بعد ازین سه روز خودش برمیگرده ولی دیگه اون کالیگولای قبلی نیست! یکی از خدمتکارانش میگه ما نگران سلامتت بودیم! میگه: سلامتم از تو تشکر میکنه😂 (این حاضر جوابیه جذاب رو تو کل نمایشنامه داریم). و بعد از خوش و بش اولیه اوضاع مملکت رو دوباره به دست میگیره اما با طرز فکر جدید! پردهی دوم هم به روایت ادامهی امپراطوریش میپردازه، منتها با گذشت سه سال! تقریبا نمایشنامه طولانی و سنگینی بود که پیشنهاد میکنم برای تموم کردنش عجله نکنین≧^◡^≦ بنظر من درونمایهی اصلی نمایشنامه بیهودگی و پوچی زندگی بود. 🌱انسانها میمیرند ولی شاد نیستند. کامو تعریف آزادی، عشق، خیانت، رو زیر سوال میبره. یعنی مفهومی نیست که به چالش نکشه😅. تو هر خطش شمارو به فکر وامیداره و همینش رو خیلی دوست داشتم. اما امتیازی که ازش کم کردم به این خاطره که مکالماتش خیلی سنگین و فلسفیه و حالت نمایشیش رو کم کرده بود. مثل اینکه ازین نمایشنامه چندتا اقتباس هم بوده که آخریش در سال ۹۴ به کارگردانی آقای غنیزاده و به مدت ۳ساعت بوده. حیف که ندیدمشون :( یک فیلمم از روی این نمایشنامه ساخته شده که طبق تحقیقات من اصلا وفاداری نداشته چه به روایت تاریخی و چه به این نمایشنامه و فقط سعی کرده جنبهی انحرافات جنسی کالیگولارو بزرگنمایی کنه🫠🤦🏻♀️. من این نمایشنامه رو با ترجمهی آقای ابوالحسن نجفی خوندم و راضی بودم :) ⚠️❌ احتمال لو رفتن داستان: فکر میکنم کامو هم بخاطر زندگی سختی که داشته، بیشتر آثارش این سختی رو بروز میدن. مثل سارتر. اما فلسفهشو دوست داشتم. از نظرش کالیگولا خوشبخت نبود، چون: ۱.دنبال جاودانگی بود و هرچقدر بیشتر به دنبال جاودانگی باشی، بدبختتری چون بهش نمیرسی. ۲.عقیدهاش اینه که پوچی زندگی بخاطر مرگه! و با خودکشی به سمت منشأ این پوچی میری. پس باید طغیان کنی و زندگی کنی. و خودکشی اطاعت محضه از پوچی. یکی از نکات جالبش برام این بود که کسی قطعی نمیگفت که کالیگولا مجنونه! کارهاشو استدلال منطقی میکرد. اما توطئهگرا در نهایت بخاطر «از بین نرفتن معنی زندگی» کشتنش.. کالیگولا چقدر نمادین بود<(' .' )> نماد آزادی حقیقی.. نماد تاریکی وجودمون و کارهایی که میتونیم بکنیم! و دوستش نداریمو انکارش میکنیم. کائوسونیا هم نماد انسانهای سادهای که هیچ آرزویی ندارن و کوچکترین انتظاری ندارن و اعتراضم نمیکنن. و در نهایت: من زندهام. یعنی من نیستم اما حقیقت تغییری نمیکنه..
(0/1000)
نظرات
1403/3/1
جاودانگی مهمترین چالش زندگی شخصی خودمه قبلا فک میکردم زندگی پوچه و خودکشی هیچ تغییری در این پوچی ایجاد نمیکنه.ولی الان نظرم اینجوریه که با خودکشی چه تغییری در زندگی میشه داد؟فقط در نحوه ی مرگ و نابودی تغییر ایجاد میشه.طغیان برای زندگی رو بسیار میپسندم.دوس دارم در مورد شماره ی ۱ و ۲ نظرات دوستان رو بخونم و بدونم.کاش یه پست بذارین در این مورد.
4
2
1403/3/2
آفرین با این موافقم..در مورد دیدگاه کامو نمیدونم چون کتاباش رو نخوندم.ولی این دیدگاه بنظر منم جالب تره.پوچی تو همه ی اتفاقات و همه ی زندگی جریان داره.حالا خودکشی که جریان ساز نیس..خودکشی و مرگ در هر شکلی یه جور بن بسته..وقتی به بن بست میرسیم پوچی بیشتر بنظر میاد.ولی در مسیر حتی اگه اشتباه پوچی کمتر درگیر میکنه . @Nargs
1
1403/3/14
این مورد که چندینبار نمایش رو ویرایش کرده، خیلی مهم است به نظرم. متن نکتهسنجی های خوبی داشت و قطعا در ویرایشها این ظرائف رو اضافه کرده بود. این حاضرجوابیِ گالیکولا، الان که بیشتر توجه میکنم بهش واقعا جالب بود. حتی این رو هم سارتر نداشت😂 این مکالمات طولانیای که میگید واقعا میتونه آسیبزا باشه. ولی خب، اگه به عنوان مونولوگ ببینیم این دیالوگهای بلند رو، شاید بشه بیشتر باهاش همراه شد. این جمعبندی و فهمی که از "من زنده ام" داشتید عالی بود. یعنی اینکه منِ گالیکولا رفته ام، اما چیزی تغییر نمیکند...
1
2
1403/3/14
آره کامو رو از سارتر خیلی بیشتر دوسش داشتم(◡‿◡✿). و البته نمایشنامهاشم بینهایت دوست داشتم؛ چون تلنگری نبود که بهم نزنه😅! اینکه گفتم طولانیه و برای خوندش عجله نکنین دقیقا بخاطر همون نکتهسنجیهای ظریف متن بود. بنظرم کتابی که چندبار و در طی چندسال ویرایش شده میتونه حرف زیادی برای گفتن داشته باشه. خودمم شاید حداقل ۴بار برگشتم و مرورش کردم<(' .' )>! مرسی که نظرتون رو خیلی دقیق مینویسین. خیلی ارزشمنده🙏🏻🌹
1
1403/3/1
1